*شیلان*
*شیلان*
هیرسا :
وقت شام با پسرا نشسته بودیم وشام می خوردیم بابا صدام زد بلند شدم رفتم کنارش
بابا : با شیلان حرف زدی
- نه ...ندیدمش
بابا متعجب نگام کرد بعد گفت : خیلی خوب با آقای نریمان آشنا شو
باهاش دست دادم ویکم خوش بش کردیم دوست صمیمی بابا بود از بچگی بابا می گفت دخترشو بگیرم برات منم چقدر از دخترش بدم میومد از زیبای فقط یه پوست سفید داشت اخلاق که اصلا نداشت مثله شیلان پاچه می گرفت
(منظورش سگش بود)
محسن : داداش بیا یه دیقه تو جمع ما
کشوندم ورفتیم کنار پسرا محسن واسه همه مشروب ریخت وگفت : شاهکار خودتونه
- نگو شراب باغ ماست
محسن : چرا اشکان اورد بدو داداش خوشگله داماد رو بیار
با لبخند رفتم کنار عروس داماد اون دختره هم بود بی توجه از حضور من داشت می خندید وبا هانیه بود چرا شیلان رو نمی دیدم ؟!!!
دست اشکان رو گرفتم وگفتم : با اجازه زن داداش
دختره با لبخند گفت : مژده نزار شوهرتو ببرن
- شما وکیلی
دختره : اره مشکل داری
- داداش منه
با اشکان رفتیم طرف پسرا اشکان متعجب نگام می کرد
- چته تو
اشکان : تو اونو نشناختی
- کی رو
هانی چشمکی زد وگفت : یکی از دوستای هانیه است
- اون زبون دراز کجاست
اشکان : هیرسا تو....
هانی : بزنیدبه سلامتی آقا داماد
گیلاسا رو زدن بهم یکم از مشروبم خوردم وبرگشتم دختره رو نگاه کردم داشت با عروس وهانیه می گفت می خندید
- هانی گفتی این دختره کیه ؟!
محسن : کی
- به تو چه
محسن مسیر نگاهمو نگاه کرد وگفت : اینکه
هانی : یکی از دخترای فامیل
- اونوقت چطور محسن می شناسه من نمی شناسم
محسن : وقتی با اشکان رفتیم خونتون اونو دیدم
هانی : خیلی خوب بچه ها بریم وسط که من یکی خیلی انرژی دارم
من باهاشون نرفتم ورفتم تو بالکن پنجره یه پسرودخترم هم بودن یه سیگار روشن کردم
پسره : شما برادر داماد هستید
- بله
پسره : واسه عقد ندیدمتون
- اره ایران نبودم
اونا رفتن داخل داشتم سیگارمو می کشیدم یکی زد رو شونه ام برگشتم دیدم باباست
بابا: چیزی شده بابا
- نه
سیگارو از دستم دراورد وزیر پاش خاموش کرد
بابا : بیا بابا عروسی داداشته
- میام
بابا : دیگه نبینمت سیگار تو دستت باشه
رفت همونجا وایسادم یه بارون نم نمکی می بارید یکم دیگه موندم وبعد رفتم تو جمع عروس داماد وبچه ها داشتن می رقصیدن دختره داشت با هانی می رقصید متعجب نگاشون کردم چرا شیلان نبود ؟! انقدر دلخور بود نشستم کنار مامان
مامان : چرا نمی رقصی
هیرسا :
وقت شام با پسرا نشسته بودیم وشام می خوردیم بابا صدام زد بلند شدم رفتم کنارش
بابا : با شیلان حرف زدی
- نه ...ندیدمش
بابا متعجب نگام کرد بعد گفت : خیلی خوب با آقای نریمان آشنا شو
باهاش دست دادم ویکم خوش بش کردیم دوست صمیمی بابا بود از بچگی بابا می گفت دخترشو بگیرم برات منم چقدر از دخترش بدم میومد از زیبای فقط یه پوست سفید داشت اخلاق که اصلا نداشت مثله شیلان پاچه می گرفت
(منظورش سگش بود)
محسن : داداش بیا یه دیقه تو جمع ما
کشوندم ورفتیم کنار پسرا محسن واسه همه مشروب ریخت وگفت : شاهکار خودتونه
- نگو شراب باغ ماست
محسن : چرا اشکان اورد بدو داداش خوشگله داماد رو بیار
با لبخند رفتم کنار عروس داماد اون دختره هم بود بی توجه از حضور من داشت می خندید وبا هانیه بود چرا شیلان رو نمی دیدم ؟!!!
دست اشکان رو گرفتم وگفتم : با اجازه زن داداش
دختره با لبخند گفت : مژده نزار شوهرتو ببرن
- شما وکیلی
دختره : اره مشکل داری
- داداش منه
با اشکان رفتیم طرف پسرا اشکان متعجب نگام می کرد
- چته تو
اشکان : تو اونو نشناختی
- کی رو
هانی چشمکی زد وگفت : یکی از دوستای هانیه است
- اون زبون دراز کجاست
اشکان : هیرسا تو....
هانی : بزنیدبه سلامتی آقا داماد
گیلاسا رو زدن بهم یکم از مشروبم خوردم وبرگشتم دختره رو نگاه کردم داشت با عروس وهانیه می گفت می خندید
- هانی گفتی این دختره کیه ؟!
محسن : کی
- به تو چه
محسن مسیر نگاهمو نگاه کرد وگفت : اینکه
هانی : یکی از دخترای فامیل
- اونوقت چطور محسن می شناسه من نمی شناسم
محسن : وقتی با اشکان رفتیم خونتون اونو دیدم
هانی : خیلی خوب بچه ها بریم وسط که من یکی خیلی انرژی دارم
من باهاشون نرفتم ورفتم تو بالکن پنجره یه پسرودخترم هم بودن یه سیگار روشن کردم
پسره : شما برادر داماد هستید
- بله
پسره : واسه عقد ندیدمتون
- اره ایران نبودم
اونا رفتن داخل داشتم سیگارمو می کشیدم یکی زد رو شونه ام برگشتم دیدم باباست
بابا: چیزی شده بابا
- نه
سیگارو از دستم دراورد وزیر پاش خاموش کرد
بابا : بیا بابا عروسی داداشته
- میام
بابا : دیگه نبینمت سیگار تو دستت باشه
رفت همونجا وایسادم یه بارون نم نمکی می بارید یکم دیگه موندم وبعد رفتم تو جمع عروس داماد وبچه ها داشتن می رقصیدن دختره داشت با هانی می رقصید متعجب نگاشون کردم چرا شیلان نبود ؟! انقدر دلخور بود نشستم کنار مامان
مامان : چرا نمی رقصی
۱۲.۱k
۰۸ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.