ارباب مغرورمن ✨💜
اربابمغرورمن ✨💜
part 8
دیانا 🤍
پانیذ اومد پیشم
دیانا: سلام عشقم
پانیذ: سلام نفسم چطوری قربونت برم من
دیانا: فداتشم من خوبم تو خوبی
( دیانا + پانیذ_ )
_ مرسی عزیزم
+ دلم خیلی برات تنگ شده بود
_ منم عزیزم راستی مبارک باشه خونه گرفتی
+ راستش نه اینجا کار میکنم
_ چیییی؟
همه چی رو برای پانیذ تعریف کردم از اول اتفاقاتی که افتاد که من اومدم تو عمارت تا الان
+ خلاصه دیگه من این هم جا کار میکنم هم زندگی میکنم کنار خدمت کارای دیگه و کنار اون جذاب
_ چییی الان گفتی جذاب
واییی فهمیدم چه سوتی دارم
+ چیزه تو گشنت نیس
_ دیانا بحثو عوض نکن به اون پسره گفتی جذاب
+ خب اره بهش ی حسایی دارم ولی هنوز از حسم متمئن نیستم
_ خب بگو چجوریه این حست خانم 😂
+😂 باشه
+ خب وقتی میبینمش قلبم تند تند میزنه وقتی کنارشم ی آرامشه عجیبی دارم دلم نمیخواد از پیشم بره ولی ی حس ترسی هم بهش دارم خب راستش دوست دارم همیشه کنارم باشه
_ خره تو عاشقی
+ نمیدونم فقط اونو میخوام 🥺
_ اخیییییی🥹🥹
داشتیم با پانیذ حرف میزدیم که یهو در باز شد و ارسلان اومد
ارسلان: سلام پانیذ تو اینجا چیکار میکنی
_ سلام خودت اینجا چیکار میکنی من پیش دوستم
+ اممم بخشید شما همو میشناسین؟؟
پانیذ و ارسلان: اره
_ صبر کن ببینم نکنه تو دیانا توی خونه ارسلان کار میکنی ؟؟
+ اره خب
ارسلان : پس پانیذ خانم میشی دوست دیانا درسته ؟
_ اره
+ خب شما چجوری همو میشناسین ؟
_ راستش دیانا ارسلان رفیق ممد رلم هس
+ اها به سلامتی
ارسلان: خب پانیذ ممد پایین هس فکر کنم منتظر توعه منم با ممد اومدم
part 8
دیانا 🤍
پانیذ اومد پیشم
دیانا: سلام عشقم
پانیذ: سلام نفسم چطوری قربونت برم من
دیانا: فداتشم من خوبم تو خوبی
( دیانا + پانیذ_ )
_ مرسی عزیزم
+ دلم خیلی برات تنگ شده بود
_ منم عزیزم راستی مبارک باشه خونه گرفتی
+ راستش نه اینجا کار میکنم
_ چیییی؟
همه چی رو برای پانیذ تعریف کردم از اول اتفاقاتی که افتاد که من اومدم تو عمارت تا الان
+ خلاصه دیگه من این هم جا کار میکنم هم زندگی میکنم کنار خدمت کارای دیگه و کنار اون جذاب
_ چییی الان گفتی جذاب
واییی فهمیدم چه سوتی دارم
+ چیزه تو گشنت نیس
_ دیانا بحثو عوض نکن به اون پسره گفتی جذاب
+ خب اره بهش ی حسایی دارم ولی هنوز از حسم متمئن نیستم
_ خب بگو چجوریه این حست خانم 😂
+😂 باشه
+ خب وقتی میبینمش قلبم تند تند میزنه وقتی کنارشم ی آرامشه عجیبی دارم دلم نمیخواد از پیشم بره ولی ی حس ترسی هم بهش دارم خب راستش دوست دارم همیشه کنارم باشه
_ خره تو عاشقی
+ نمیدونم فقط اونو میخوام 🥺
_ اخیییییی🥹🥹
داشتیم با پانیذ حرف میزدیم که یهو در باز شد و ارسلان اومد
ارسلان: سلام پانیذ تو اینجا چیکار میکنی
_ سلام خودت اینجا چیکار میکنی من پیش دوستم
+ اممم بخشید شما همو میشناسین؟؟
پانیذ و ارسلان: اره
_ صبر کن ببینم نکنه تو دیانا توی خونه ارسلان کار میکنی ؟؟
+ اره خب
ارسلان : پس پانیذ خانم میشی دوست دیانا درسته ؟
_ اره
+ خب شما چجوری همو میشناسین ؟
_ راستش دیانا ارسلان رفیق ممد رلم هس
+ اها به سلامتی
ارسلان: خب پانیذ ممد پایین هس فکر کنم منتظر توعه منم با ممد اومدم
۹.۸k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.