Part

Part⁶¹
آنیسا: خب اَده بِتای من می‌تونم بوست بُتُنم☺️(بوسش می‌کنه)

دوروک: اوففففففففف
حالا این شاهزاده خوشتیپ برای پرنسس و ملکه یه سوپرایزی داره
تاداااااااااااااا

آنیسا: هیییییییی😍😍
ماشین بازییییی🤩

آسیه: نه بابا.... بازم😤
مگه بهت نگفتم دیگ....

دوروک‌: آسیه بریم

آسیه:😑😠
خب حالا چرا دوتا

دوروک‌: خب من به اینجاش فکر کردم که من سوار نمیشم و خوشحالی شمارو تماشا می‌کنم و یکیش برای پرنسس یکیم برای شما ملکه خانم

آسیه: اول اینکه چرا سوار نمیشی ؟؟
دوم اینکه تو به بلیطا و اینا فکر کردی اما به این فکر نکردی که آنیسا هنوز بچست و 3 سالشه و هنوز نمی‌تونه ماشین سواری کنه؟؟
و سوم اینکه تو نظر منو پرسیدی که میخوای بری ماشین سواری یا نه؟؟🤨

دوروک‌: اوووووووووووووو به اونجاش فکر نکرده بودم من فقط به فکر خوشحال کردن آنیسا و تو بودم همین
ولی خب الان چیکار کنیم تو میخوای بیای یا نه؟؟

آسیه: باشه میام اما یه سوال
بچه های زیر چهار سال باید براشون بلیط بگیریم؟؟

دوروک‌: نه فکر نکنم

آسیه: باشه... پس تو مجبوری سوار شی چون بلیط رو دستت می‌مونه آنیسا که نمی‌تونه تنها سوار شه برای همین منو اون توی یه ماشین می‌شینیم تو هم تو ماشین دیگه اینجوری باهم بازی می‌کنیم

دوروک‌: فکر خوبیه

آنیسا: تُب الان میشه بِییم🤩

دوروک‌: بریم پرنسس

آنیسا: مامانی میشه من با عمو دوروک بشینم