Part93

#Part93
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

_ خدایی روزی چند کیلو اعتماد به نفس میخوری ها؟ بگو منم بخورم بلکه مثل تو بشم! خدایی با این همه بی ریختی داری از ظاهرت حرف میزنی؟ اونم با اعتماد به نفس کامل

همین که سکوت کردم و با حرص نگاش کردم ولی اون دستاش رو جلوی سینش قفل کرد و با لذت بهم خیره شد
_ تو که به اعتماد به نفس نیاز نداری شیرین ترینه من! تو انقدر زیاد هستی که نیازی به تعریف کسی نداری
با این جوابش نا خواسته دهنم از تعجب زیاد باز شد
باورم نمیشد لبخندش پر رنگ تر شد
دستش رو اورد جلو و رو موهام کشید از شدت تعجب رفتارش نتونستم عکس العمل نشون بدم
_ کی مثل شیرین من موهاش ابریشمیه ؟
دستش اومد سمت لبام ولی به لبام نزد زیر لبام انگشت شصتش رو اروم کشید
کی لباش عین غنچه ی گله رزه قرمز و براقه؟
اروم و نوازش وار دستش رو کشید رو مژه هام
_کی چشماش عین الماس درخشانه؟
بازم دور شد ازم و بازم بازوهای قلمبه اش رو تو هم قفل کرد و با دقت بهم نگاه کرد
_ آره هرچقدر من بی ریختم تو زیبایی خوشکل من پس من اعتماد به نفس لازم دارم از طرف دیگران ولی تو نه!
چرا مور مورم شد از تعریفاش؟
چرا دلم یه جوری شد؟
شیرین حواست باشه این همون آدمیه که...
اه دو دقیقه خفه شو مغز فندوقی
یکم لذت ببر مگه تا حالا با چند تا پسر اومدی بیرون؟ کدوم یکی ازت تعریف کرده؟
چرا حس کردم تک تک حرفاش از ته دلش بود؟