عشق پنهان

عشق پنهان
p17
ویو توی ماشین
ا/ت:خووووب الان میرم خوابگاه؟
کوک:نه تورو میبرم خونه میترسم دوباره روت فشار بیارن
ا/ت:(لبخند)...راستی مگه لوله خونم نترکید
کوک:کارگرا درستش کردن خونم تمیزه
ا/ت:ممنون (لبخند)
کوک:کاری نکردم،خب بیا رسیدیم
ا/ت:ممنون،یه دقه پیاده میشی
کوک:براچی
ا/ت:پیاده شو دیگههه
کوک:اوکی
(ا/ت رف روبه‌روی کوک و بغلش کرد)
ا/ت:ممنون که پیشمی و مراقبمی
کوک:(لبخند و بغل)تو همیشه مراقب منو اعضا بودی برای جبران اینا خیلی کمه
ا/ت:واسه همه چیز ممنون
کوک:نه من ممنونم
ا/ت:(لبخند)خدافظ
کوک:خدافظ
ویو توی خوابگاه
ته ته:هی کوک کجا بودی می‌دونی چقد نگرانت شدم
کوک:نگران بودی یا اصن ولش
جیمین:ا/ت کجاس
کوک:خونش
جیمین:چرا نیاوردیش اینجا
کوک:عاهاااا باید میاوردمش که دوباره روش فشار میاوردین
جیمین:(سرشو آورد پایین)
کوک: تأسففف
(شب)
ویو ا/ت
امشب اعضا می‌خوان برگردن با اینکه ناراحتم کردن ولی بازم دوسشون دارم هعی چی بگم واسه بَدرَقَشون رفتم میخواستم گریه کنمممم عرررررر
جیمین:خب چیزه امم.....خدافظ(دستشو دراز کرد)
(ا/ت بغلش کرد)
ا/ت:دلم برات تنگ میشه دوباره بیای ولی زود باشه
جیمین:اممم فک کردم از دستم ناراحتی
ا/ت:ناراحت بودم نمی‌تونستم نبخشمت
جیمین:ممنون (هنوز بغل همن عررررر گریههه😭)
ا/ت:خدافظ زود بیای
جیمین:حتما خدافظ چاگیا(رف)
(ا/ت چشاش چهار تا شده بود سرخ سرخ شده بود از تعجب داش شاخ درمیاورد)
کوک:میبینم که یکی داره از خجالت میمیره چیزی شده
ا/ت:ها...چی..نه خوبم
کوک:باوشه
ا/ت:(بغل)دلم برات تنگ میشه
کوک:(بغل)اینو امروزم گفتی
ا/ت:هرچقدر بگم کمه
کوک:خیله خب خیله خب بسه دیگه تهیونگ عصبی میشه(خنده)
ا/ت:(خنده)باشههه بازم بیاین باشه
کوک:چشم امپراتور
ا/ت:(خنده)خدافظ
کوک:خدافظ(لبخند)
ته ته:امممم خبب ا/ت
ا/ت:هوم؟
ته ته:من واقعا معذرت می‌خوام میدونم خیلی روت فشار آوردیم و واقعا پشیمونیم مارو ببخش
ا/ت:نمیخواد ناراحت باشی از ظهره بخشیدمتون
ته ته:واقعا
ا/ت:اوهوم ولی به شرطی که بازم بیاین اوکی
ته ته:باشه باشه بازم ممنون
ا/ت:(بغل)خدافظ بازم بیاین
ته ته:(بغل)حتما خدافظ
(دوزتان اشتباهی شده گفتم دو ماه بعد اومدن یک سال بعد اومدن)
یکسال بعد
ویو ا/ت
‌................................................
خببب اینم ا ز این دیر گذاشتم چون حمایتا کم شده گفتم دیگه نمیزارم پس حمایتارو زیاد کنین
حمایت:انرژی و انگیزه برای پارت های دیگه ♥️