ʚFOR YOUɞ

ʚFOR YOUɞ
ʚPART_²³ɞ
جیمین: ببند کارت دارم
نشستن رو تخت
جونگکوک: چیه
جیمین: نمی خوای از سینگلی در بیای
جونگکوک: نه بابا ولش دارم حال میکنم
جیمین: هعییی
جونگکوک: میای گیک بزنیم
جیمین: آره
ات ویو
بعد از اینکه با جیمین حرف زدم بلند شدم لباس خونگی پوشیدم و آرایش پاک کردم و رفتم خوابیدم
صبح زود
از خواب بلند شدم و رفتم دست تو صورتم و شستم و اومدم بیرون لباس پوشیدم رفتم که امتحان بدم
جیمین ویو
صبح زود بلند شدم لباس پوشیدم و رفتم که امتحان بدم
رفتن امتحان دادن به بچه های اکیپشون هم خبر ازدوج شون رو دادن
(یک هفته بعد)
ات ویو
فردا روز عروسیه منو جیمینه و خیلی خوشحالم که عشقم زنگ زد
ات: الووو
جیمین: بیبیم چطوره
ات: هیچی به فردا فکر میکردم
جیمین: ذوق داری
ات: آره
جیمین: منم دیگه میای پیشم
ات: آره جیمین
جیمین: هوم
ات: میشه خونه جدا بگیریم
جیمین: هرچی تو بگی ولی حداقل باید یک ماهی پیشه بابام اینا باشیم
ات: اومم.. باشه
یونا: اتتتتتت بابا کارت داره(داد)
ات: برو گمشو عوضی
یونا: بیاااا واگر نه بابا گفت به جیمین نمیدمت (داد)
ات: اوفف اومدم
جیمین: میری
ات: آره عشقم بای
جیمین: بای
ات:( بوس صدا دار از پشت گوشی)
جیمین:( لبخند) عاشقتم
ات: منم
قطع کرد
بعدش رفت پایین
ات: چیه بابا
ب/ات: آ میگم فردا رفتی دیگه خونه خودتون
ات: خب
ب/ات: امممم.... یونا رو فرداش میارم
ات: چرا
ب/ات: می خواد بره پیش عشقش
ات: عشقش کیه
یونا: بانی کوچولوم کوکی
ات: واتت
یونا: چیه
ات: ایی خداااا..... باشه برا اونم دارمم
یونا: یااا
ات:.....