توی ون نشستیم تهیونگ منو گرفت تو بغلش و حرکت کردیم

توی ون نشستیم تهیونگ منو گرفت تو بغلش و حرکت کردیم
تهیان.داداش الان کجا میریم(باترس و بغض)
ته.نمیدونم هیچی نمیدونم دورت بگردم نترس من پیشتم
ته. جونگکوک نمیخوای چیزی بگی؟
جونگکوک. راستش خانوادهامون رفتن کانادا
ته.چی گفتی؟ چرا رفتن؟
جونگکوک.خوب میدونی که رئیس بزرگ رفته کانادا و قرار بود مافیا های کانادا به کره حمله کنن و پولمون بالا بکشن اینا رو میدونی؟
ته.آره ادامه بده
جونگکوک.خوب اونا منتظر یه مهمونی بودن که همه رو گروگان بگیرن و پولاشونو بالا بکشن بعد فهمیدن امشب همه مافیا های کره هستن از فرصت استفاده کردن و حمله کردن پدر مادرامونم وسط جشن با جت شخصی رفتن اونجا تا با رئیس بزرگ حساب اونا رو برسن و ازشون انتقام تمام کارهایی که به ضرر ما بوده و بگیرن ممکنه یک ماه یا بیشتر طول بکشه تو این مدت نباید بریم مدرسه و بیرون مخصوصا تهیان و هاوین اصلا از خونه بیرون نمیرن چون کانادا ای ها همه جا پرسه میزنن تو این مدت توی عمارت ما توی جنگل میمونیم اوکی؟
ته.خوب فهمیدم ولی ما چه طوری باهم کنار میایم؟
جونگکوک. خوب اگر این ماموریت و پدر مادرا باهم و به خوبی انجام بشه به احتمال ۹۰ درصد صلح میکنن
هاوین. داداش کی اینا رو فهمیدی؟
جونگکوک. خوب بابا برام فایل صوتی فرستاد

(خوب حالا رئیس بزرگ کیه اون رئیس کل کره شرق غرب جنوب شمال هرچی که تو بگی اون رئیس همه ی مافیا ها هست و درواقع بی رحم ترین بزرگترین وحشی ترین قویترین و بدترین مافیای کره هست)

فلش بک به مهمانی
از زبان جونگکوک
دخترا رفته بودن دست شویی تهیونگ هم داشت با یه مرد درجه داری صحبت می‌کرد که صدای پیام اومد پدرم بود فایل صوتی صوتی گوش دادم
ب ج. جونگکوک من و مادرت و خانواده کیم کانادا هستیم ......
(و تمام چیزی هایی که توضیح دادم گشادیم میشه بگم😂)

نگا روزی چندتا میزارم ولی شما حمایت نمیکنین
😧یعنی دارین پشیمونم میکنین که گذاشتم پس حمایت کنین