اومدیمممممم با پارت بعدی

اومدیمممممم با پارت بعدی

خانواده ی جئون

پارت ۱۳

سویی گفت

سویی: میسه بشتنی بقلی( با لحن کودکانه )

کوک: چرا که نه مارشملو بابایی

سویی سوزی سولی: هولاااااااا( هورا)

ا.ت داشت بالبخند نگاشون میکرد که با نگاه کوک متوقف شد برگشت و خجالت میکشید

کوک: چرا خجالت میکشی

ا.ت: خب من خب منم من منم من....
کوک: تو چی
ا.ت : من من منم من ب من بستنی میخام

کوک: وات

و زد زیر خنده ا.ت که داشت لبخند ضایعی میزد گفت : چیزی شده نمیخری؟
کوک: یه بستنی که اینقدر من من نمیخاد مث ادم میگفتی( خنده

ا.ت: خب خجالت میکشم بیشعورررررررررررر
و چک میزنه تو گوش کوک میبینه کوک ماشینو نگه داشته با عصبانیت نگاش میکنه در ماشینو باز میکنه و تا صندلی شهر بازی میدوه یه دستی حس میکنه روی کمرش که با برگشتنش مچاله میشه وقتی برمیگرده یه چیز سوزناکی روی گونش حس میکنه اره نه یعنی اره کوک اونو میزنه وقتی بچه ها با کوک رفتن بستنی بخورن ا.ت گفته بود میخاسته بره دستشویی جوری زده بود که گونش داشت خون میومد ولی ا.ت به ارومی کوکو زده بود وقتی میاد بیرون سر گیجه داره ولی زیادی اهمیت نمیده میره میبینه کوک با بچه ها خوش و قربون صدقشون میره ا.ت میره خونه میره تو اتاق خابش میبره در اتاقو قفل میکنه....