بوکسر دوست داشتنی:)
بوکسر دوست داشتنی:)
p40
چند هفته از اون روز گذشت و بالاخره روزی که منتظرش بودن رسید..روز عروسی
کوک: تهیونگ...داریم ازدواج میکنیم..
ته: چه عجیب
کوک: خیلی.....یه روز هم بابا میشیم
ته: چه جالب
کوک: دل تو دلم نیست که ا.ت رو تو لباس عروس ببینم
ته: چه جا.....
کوک: ای بابا ساکت شو دیگه همش میگی چه جالب چه عجیب
ته: (چشم غره)
ا.ت: اهم اهم
کوک و ته سریع برگشتن..به ا.ت و بینا که توی لباس عروس بودن نگاه کردن..سمتشون رفتن و دست هم رو گرفتن..
کوک: امشب خیلی زیبا شدی بیبی..
ا.ت: (لبخند) ممنونم کوکی...توهم خیلی جذاب شدی
بعد کلی قربون و صدقه وارد سالن شدن..همه ی نگاه ها روی اون چهار نفر زوم شد..چهار نفری بعد سلام و احوال پرسی رفتن و نشستن..
شوگا: به به...آقای جئون و کیم
کوک: سلام شوگا
ته: سلام پیشی
شوگا: هی کیم..دخترخاله نشو..
شوگا: یه تار مو از سر این دوتا کم بشه با من طرفین
کوک: چشم حواسمون هست..
شوگا: آفرین پسر خوب
شوگا: پشمک کوچولو..داری داداشی رو تنها میزاریییی؟(کیوت)
ا.ت: داداشی اینجوری نگو..بهتون سر میزنم(شوگا رو بغل کرد)
شوگا: دوست دارم پشمکی
ا.ت: منم همینطور داداشی
شوگا بوسه ای به لب ا.ت زد..
کوک: اهایییی...داری چیکار میکنی؟؟؟
شوگا: چیه نمیتونم خواهرم و ببوسم؟
کوک: میتونی ولی نه لبشو
ا.ت: کوکی این عادیه..عصبی نشو
کوک: بلههه؟؟؟عادیههه؟؟؟
ا.ت: آره عزیزم ولی....لبای من متعلق به توعه(لبخندی زد و لب کوک رو بوسید)
ته و شوگا و بینا: چندشااا
چند سال گذشت و این دو خانواده صاحب دوتا بچه ی کوچولو شدن..
اونها به خوبی و خوشی تا ابد کنار هم موندن..خانواده ای سرشار از عشق
یونجون: میا تو خیلی زیبایی
میا: توهم همینطور یونجون
یونجون: دوست دارم عزیزم
میا: منم همینطور
اون دوتا بچه ی کوچولو سمت هم رفتن و لب هم رو بوسیدن
ته: بلهههه؟؟؟
کوک: درست دیدممم؟؟؟
ا.ت: شما هم رو بوسیدین؟؟(خنده)
بینا: وای چه کیوتتت(خنده)
یونجون و میا همو بغل کردن و...
یونجون: آره ما هم رو دوس دالیم..(بچه گونه)
میا: اوهوم..من یونجون لو دوس دالم..
کوک: یا خدا....آخه چرا این دخترم؟این همه پسر جذاب
ته: هوی مگه پسر جذاب من چشه...جذابیتش هم به باباش رفته
کوک: جذابیت دختر منم به باباش رفته
میا: یونجونا بیا بریم..
ا.ت: یه کلمه از حرفاتون هم براشون مهم نبود(خنده)
بینا: بیاین بریم غذا حاضره بچه ها..
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه
چند پارتی های درخواستی تون رو بفرستید:)
p40
چند هفته از اون روز گذشت و بالاخره روزی که منتظرش بودن رسید..روز عروسی
کوک: تهیونگ...داریم ازدواج میکنیم..
ته: چه عجیب
کوک: خیلی.....یه روز هم بابا میشیم
ته: چه جالب
کوک: دل تو دلم نیست که ا.ت رو تو لباس عروس ببینم
ته: چه جا.....
کوک: ای بابا ساکت شو دیگه همش میگی چه جالب چه عجیب
ته: (چشم غره)
ا.ت: اهم اهم
کوک و ته سریع برگشتن..به ا.ت و بینا که توی لباس عروس بودن نگاه کردن..سمتشون رفتن و دست هم رو گرفتن..
کوک: امشب خیلی زیبا شدی بیبی..
ا.ت: (لبخند) ممنونم کوکی...توهم خیلی جذاب شدی
بعد کلی قربون و صدقه وارد سالن شدن..همه ی نگاه ها روی اون چهار نفر زوم شد..چهار نفری بعد سلام و احوال پرسی رفتن و نشستن..
شوگا: به به...آقای جئون و کیم
کوک: سلام شوگا
ته: سلام پیشی
شوگا: هی کیم..دخترخاله نشو..
شوگا: یه تار مو از سر این دوتا کم بشه با من طرفین
کوک: چشم حواسمون هست..
شوگا: آفرین پسر خوب
شوگا: پشمک کوچولو..داری داداشی رو تنها میزاریییی؟(کیوت)
ا.ت: داداشی اینجوری نگو..بهتون سر میزنم(شوگا رو بغل کرد)
شوگا: دوست دارم پشمکی
ا.ت: منم همینطور داداشی
شوگا بوسه ای به لب ا.ت زد..
کوک: اهایییی...داری چیکار میکنی؟؟؟
شوگا: چیه نمیتونم خواهرم و ببوسم؟
کوک: میتونی ولی نه لبشو
ا.ت: کوکی این عادیه..عصبی نشو
کوک: بلههه؟؟؟عادیههه؟؟؟
ا.ت: آره عزیزم ولی....لبای من متعلق به توعه(لبخندی زد و لب کوک رو بوسید)
ته و شوگا و بینا: چندشااا
چند سال گذشت و این دو خانواده صاحب دوتا بچه ی کوچولو شدن..
اونها به خوبی و خوشی تا ابد کنار هم موندن..خانواده ای سرشار از عشق
یونجون: میا تو خیلی زیبایی
میا: توهم همینطور یونجون
یونجون: دوست دارم عزیزم
میا: منم همینطور
اون دوتا بچه ی کوچولو سمت هم رفتن و لب هم رو بوسیدن
ته: بلهههه؟؟؟
کوک: درست دیدممم؟؟؟
ا.ت: شما هم رو بوسیدین؟؟(خنده)
بینا: وای چه کیوتتت(خنده)
یونجون و میا همو بغل کردن و...
یونجون: آره ما هم رو دوس دالیم..(بچه گونه)
میا: اوهوم..من یونجون لو دوس دالم..
کوک: یا خدا....آخه چرا این دخترم؟این همه پسر جذاب
ته: هوی مگه پسر جذاب من چشه...جذابیتش هم به باباش رفته
کوک: جذابیت دختر منم به باباش رفته
میا: یونجونا بیا بریم..
ا.ت: یه کلمه از حرفاتون هم براشون مهم نبود(خنده)
بینا: بیاین بریم غذا حاضره بچه ها..
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه
چند پارتی های درخواستی تون رو بفرستید:)
۳.۶k
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.