تنفرتاعشق

#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#پارت_55
وقتی رفتیم اونجا
کلی ماهی های کوچیک و بزرگ بودن
همینطوری داشتم ماهی هارو نگاه
کردم
که ی ماهی گوگولی اما اخمو اومد
سمت شیشه
همونطوری با اخم زل زده بود ب من
منم ازش چندتا عکس گرفتم
بعدبا انگشت اشاره اروم چند بار زدم
رو شیشه
و ی شکل اینطوری کشیدم رو شیشه(🙂
قیافش یکم از اخمو بودن در اومد
بازم ازش عکس گرفتم (ببخشید دیه ات هیچی ندیده😂
نمیدونم چرا منو یاد کوک مینداخت اونم اولش اخمو بود ولی بعد مهربون شد

برا کوک ک خیلی اروم داشت میومد
علامت فرستادم ک بیاد پیشم
وقتی اومد ماهی رو بهش نشون دادم
ات:نگا چ کیوتهه(با ذوق
کوک:مث توعه دیه(خنده
ات:اوهه مرسیی(در حال غش کردن
کوک میخاس حرفی بزنه
ک ماهی با کلش اروم زد ب شیشه و صدای کمی ایجاد کرد
نگاش کردم
ات:اوخهه کیوت
همینطوری داشتم برا ماهی ادا در میاوردم ک ی ماهی گنده ی بیریخت اومد ماهی گوگولیه
رو خورد
مود ات از 🙂 ب این ☹️تبدیل میشه

ات:خوردشش(با بغض

ات : هویی عنتر تف کن بیرون اونوو گناه داشتتت(رو به ماهی گندهه با بابغض و عصبانیت

کوک:خب دیه حالا اشکال نداره(طوری ک میخاد خندشو کنترل کنه
ات:اشکال دارععع(بغض
کوک:نگا اونجا یکی دیگس
ات :عع این خوشگل تره کهه


ی چند ساعتی خش گذرونی میکنن و میرن خونه

همین ک رفتیم خونه رو کاناپه ولو شدم
گوون و کوک رفته بودن ی سری وسایل بخرن

ات:اخهه پاهام شکستاا
هانا :منم خسته شدم
سئون:خب خیلی راه رفتیم
ات:ولی خش گذشت
سئون:ارع خیلی
ات:نگا مدیون منیدا من بهتون معرفی کردم
هانا:اومم مرسی

کوک وگوون اومدن
کوک:ات بیا لباساتو جمع کن بریم
ات:الان؟
کوک:ن ی چی بخوریم بعد
ات:تنها؟
کوک:ن سئونم میاد
سئون:ارع فردا میخام برم بوسان پیش دوستم
ات:اها
بعدش با کوک رفتم بالا تا وسایل هارو جمع کنیم

نشستم لباسارو تا کردم کوک هم داش وسایل هاشو از رو میز بر میداشت
ات:اون شلوار رو بهم بدع
کوک:بیا
ات:اون یکی هم بدع
کوک:عع ی لباس داری تا میکنیاا
ات:خب زورم میاد بلند شم

لباسامو جمع کردم میخاستم برم پایین ک صدای پیامک گوشیم بلند شد...


نظراتتون👼🏻🐾