هفتمین عشق

هفتمین عشق
Part42
_اتتتت
+رفته بودم دستشویی که کوک اسمم رو داد زد اومدم بیرون
چته مردک نمیتونی داد نزنی
_خوبی ات
+به لطف شما بله
ممنون جونمو نجات دادی
_خواهش میکنم
+گشنم بود ولی به کوک چیزی نگفتم من میرم طبقه پایین
_نخیررررر دکتر گفته نباید به خودت فشار بیاری
+نه میخام برم بهش گوش ندادم و رفتم پایین اونم افتاد دنبالم رفتم تو آشپزخونه در یخچال رو باز کردم که با یه بستنی شکلاتی روبه رو شدم اونو برداشتم و رفتم طبقه بالا که
یه صدایی از اتاق هانا شنیدم
شت شت
_مگه نمیگم به خودت فشار نیار
وایسا ببینم
این صدای چیه
ای وای
ات بیا بریم
+وای خدا
سریع رفتم تو اتاق
خجالتم خوب چیزیه
وایی خدا گرمم شده
یهو کوک اومد تو
_ام چیزه
+میخام بخابم
_باشه شب خوش
یک ماه بعد....


#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی