رئیسبار

#رئیس_بار

پارت (۱۲)

ا/ت:لباست کووو
کوک:خودم که نمیتونم باید کمکم کنی
ا/ت:این چه حرفیه استغفرلاههه
کوک:نترس شورت دارم
ا/ت:هوففف خب خداروشکر
کوک:شلوارمو خودم میپوشم روتو اونور کن
ا/ت:اوکی(روشو اونطرف کرد،کوک هم شلوارشو پوشید)
ا/ت:راستی،برای چی اون کارو اون موقع انجام دادی؟
کوک:کدوم کارو؟
ا/ت:لب...
کوک:اها

★:ا/ت پشتش به کوک بود،کوک اومد و کمر ا/ت رو گرفت،ا/ت هم چون ترسید برگشت سمتش کوک هم رفت نزدیک تر و کمر ا/ت رو گرفت و اونو به خودش چسبوند،و دوباره شروع کرد به لب گرفتن،اما ا/ت ایندفعه همکاری کرد و دستاشو گذاشت رو سینه کوک، کوک خیلی وحشیانه میمکید طوری که ا/ت خون رو تو دهنش احساس میکرد،بعد ۵ مین از هم جدا شدن،ا/ت خیلی خجالت کشید

کوک:خب؟انگار خوشت اومده
ا/ت:......
کوک:ا/ت میخواستم قبلا بهت بگم ولی چون روم نمیشد با این حرکت بهت نشون دادم
ا/ت:چیو بگی؟
کوک:اینکه دوستت دارم،تو چی؟
ا/ت:تو دوستم داری؟
کوک:اوهوم
ا/ت:ولی من دوستت ندارم
کوک:چــ..چی؟
ا/ت:چون عاشقتممم،فقط منتظر یه موقعیت بودم که بهت بگممم،ولی میترسیدم تو منو دوست نداشته باشی
کوک:منظورت چیه ا/ت من از همون اول که دیدمت ازت خوشم اومد
ا/ت:منم همینطور
کوک:خب پس دوست دخترم میشی؟
ا/ت:با کمال میل

★:این دو تا کفتر عاشق دوباره شروع کردن به کیس بعد ۲ مین از هم جدا شدن،ا/ت به کوک کمک کرد تا لباسشو بپوشه

کوک:خب ا/ت برو تو اتاقت استراحت کن ۲ ساعت دیگه باید بریم بار
ا/ت:باشه،تو هم استراحت کن
کوک:من یکم کار دارم باید انجامشون بدم اگه وقت کردم باشه
ا/ت:خیلی به خودت سخت نگیر
کوک:باشه برو،خوب بخوابی
ا/ت:ممنون من رفتم
(ا/ت رفت و تو اتاقش خوابید،کوک هم کاراشو انجام داد و بعد یک ساعت اونم رفت و تو اتاقش خوابید)
...