fake kook

fake kook
part*³³

چند روز بعد
ا.ت: حالا نمیای
دایان: فک نکنم بتونم
ا.ت: باشه هرجور خودت میدونی
دایان: همه رو دعوت کردی
ا.ت: اره گفتم
تق تق تق
دایان: بیا داخل
کوک: سلام بر ابجی خوشگلم
دایان: چیزی شده باز
کوک: دایان جونم
دایان: چیزی میخوای
کوک: اره
دایان: خب بیا بر دار هرچی میخوای
کوک: مطمئنی
دایان: اره حالا چی میخوای
کوک: ا.ت رو میخوام قرض بگیرم
ا.ت: منو؟
کوک: اره دایان قول میدم سریع برش گردونم
دایان: قول دادیا
کوک: باشه
دایان: بیا ببرش
کوک: باشه ا.ت بیا
ا.ت: 😂
اومد نزدیک دستمو گرفت کوک: بریم
ا.ت: مطمئنی چیزی نشده
کوک: بیبی خواستم پیشم باشی مشکلیه
ا.ت: فردا یه مهمونی میخوام خودمو دوستام بگیرم توهم میای؟
کوک: من؟ بیام؟ 😑
ا.ت: نمیای؟
کوک: هرچی تو بگی بیام یا نه؟
ا.ت: بیا منتظرتم
کوک: باشه میام😊
ا.ت: مرسی

سه ساعت بعد
از دید کوک
ا.ت رفته بود تو اتاقم بودم
دایان: جونگکوک
کوک: جانم
دایان: بیام؟
کوک: بیا چیزی شده
دایان: ا.ت درباره فردا بهت گفت؟
کوک: اره
دایان: میخوای بری
کوک: نرم؟
دایان: مهمونیش بین دوستاشه و بری اونجا زیاد حواسش بهت نیست
کوک: منظورت چیه
دایان: اونجا کلی دختر و پسر هستن
کوک: یعنی ا.ت دوست پسر(صمیمی) دیگه ای هم داره
دایان: اره داره کلی دوستِ پسر داره من نمیدونم تو چرا میخوای بری
کوک: ا.ت به من گفت بیا
دایان: ناراحت نیستی که ا.ت کلی دوست پسر داره
کوک: نه نیستم چون به ا.ت اعتماد دارم
دایان: هرطور خودت میدونی