رابطه سوخته (Burnt relationship )༺༻

رابطه سوخته (Burnt relationship )༺༻
part ⁵¹
ویو یونگی:
منم دوستش دارم ولی.... نمیتونستم بهش بگم چون حس میکردم شاید نتونم ازش بخوبی خوب محافظت کنم و مراقبش باشم حلقه های دور دستش محکم تر و محکم تر میشد
یعنی واقعا خیلی خیلی دوسم داره؟ ولی ایل سوک چی؟
اون ولم کرد و رفت اما من هنوز عاشقشم اما از ی طرف دیگ عاشق جه هوآم و منم مث اون نمیخوام ترکش کنم و همیشه پیشش باشم
اما الان ب حرف کی گوش بدم
قلبم؟ میگ با جه هوآ باش چون خیلی دوسم داره
مغزم؟ میگ با ایل سوک باش چرا چون اون ی زمانی دوست داشت
♡ج جوابت...
ادامه ی حرفشو با بوسیدنش قط کردم
بلاخره تونستم تصمیم بگیرم
قلبم...
قلبم با مغزم یکی شد
اما بازم دو دلم
جه هوآ ازم جداشد
♡ی ی یعنی اینکه...
بغلش کردم
✓اره یعنی اینکه ما میتونیم با هم باشیم
ساعت رو نگاه کردم دیدم خیلی گذشته ساعت۲صب بود
✓ جه هوآ نمیخای بخابی؟
♡چرا ولی
✓ولی چی؟
♡میترسم
✓از چی؟
♡هم از اینکه حرفی ک زدی راس نباشه و همش خاب باشه
یکی از این ک نمیخام خابم تکرار شه
میشه کنارم بخابی و فقط بغلم کنی؟

لبخندی بهش زدم و کنارش دراز کشیدم
سرش رو بوسیدم
✓شک نکن اینا ی خاب یا ی رویا نیست این خود واقعیته

خوابیدیم....


چند روز بعد:
....