the backward harsh world پارت20

#the_backward_harsh_world #پارت20
که داشت ازرژیم غذایی و ورزش براش ممنوع بود همه اون مسخرش میکردن اما کسی از وضعیت اون خبر نداشت که دادیکی از دخترایی سال بالایی باعث شدش سرشو بالا بیاره بهش نگاه کنه خودش بود سورن
سورن:هی فک میکنی خودت چی هستی هان؟!کوتوله فک کردی کی هستی که همینطوری قضاوت میکنی
جان:پووو دختری مثل تو بااین گام..
که با زدن مشت سورن تو دهن جان همه ساکت شدن اخماش تو هم کشید
سورن:یکبار دیگه به خواهر کوچیک من این کلمه رو بگی دهنتو خودم سرویس میکنم بچه ننه فهمیدی
کیف میجورو از دست دالبه چنگ زد
به سمتش برگشت لبخند زیبایی بهش زد دستشو گرفت به سمت دیگه مدرسه رفتن
سورن:خوبی تو نمیدونم چرا اینقدر خر این پسر خوب من سورنم خوشبختم
میجو:ممنونم بابت کمکت منم میجو هستم
سورن:ببینم این قرصا مال تویه درسته
میجو:اوه آره
سورن:میجو من خواهرتم تو دبیرستان هرچی شد من پشتتم درضمن میدونم دوران سختی داری میگذرونی به حرفایی چرتشون اهمیت نده خوب بریم سرکلاست دارع دیر میشه
این شد دوستی خواهر بزرگ وکوچیک
(زمان حال میجو)
هع این همون پسره شخص مغرورو مزخرف
جیمین:هیع ببین میریم خونه یکی از فامیلام پس آدم باش لطفا
من:تو کخ نریزی بهم پارو دمم نزاری کاریت ندارم