the backward harsh world پارت25
#the_backward_harsh_world #پارت25
سورن
سوار ماشین شدم به سمت خونه رفتم کلید کارت زدم وارد خونه شدم همه چی مرتب بود به سرعت به سمت اتاقم رفتم گردنبد سالم بود خوبه تنها چیزی بود که از پدری که ندیدمش داشتم صدایی پیغام گیر گوشی خونه بلند شد
ساجون:هیع سورن گور به گور شده کجایی میخوام بهت کمک کنم
به سمت ماشین رفتم بندش رو داشت میخاروند پوزخندی زدم به سمت خونش رفتم کمکش کردم پسر به این به عرضگی ندیدم صدایی زنی اومد
زن:چان پسرم خوبی
اوه اوه ننه اش خدا بخیر کنه
چان:اوه مادر خوبم خوبم
مادرچان:بااین حالت خوبی بنظرت ببینم شما کی هستی
من:سلام سورن هستم همکارجدیدچان
مادرچان:خوشبختم
باهم بردیمش طبقه بالا خانوم پارک
زیاد حرف نمیزد کنار پسرش بود منم تو هال نشسته بودم و قهوه میخوردم
خانوم پارک:ببخشید خوب اسمت سورن بود آره
من:اوه اشکالی نداره بله اسمم سورنه
آم چان حالش خوبه؟!
خانوم پارک:آره! ببینم امشب چان جایی مثل کلاب رفته دختری بهش دست زده
من:فک کنم چطور؟!
خانوم پارک:فکرش رو.میکردم راستش چان از یه اتفاقی به بعد اینطور شد واقعیتش پدر چان بیماری کودک آزاری داشت
چشمام از این حد بیشتر گشاد نمیشد
یعنی چان هم آزار جنسی دیده بود
خانوم پارک:بعد از اینکه فهمیدم ازش جدا شدم و با پدر خونده چان ازدواج کردم اما اگه چان اگه باکسی آشنا نباشه یا طرف خودش رو بزور تحمیل کنه خودش رو اینطوری میشه امشبم اومدم که ازش خداحافظی کنم آخه باید با پدر چان بریم خارج از کشور اگه میشه مواظب چانیولم باش راستی تویی کشومیزش قرصاش هست ممنون بازم
من:آم...حتما خواهش میکنم
بلند شد همراهش تا دم در رفتم رفتش منم رفتم پیش چانیول حالش خوب بود اما بهتر یه قرص بخوره در کش میز رو باز کردم ااا این عکسه فک میکردم انداخته باشدش دور
چان:اون عکس رو بزار سرجاش
من:اوه ببخشید واستا بینم منم داخل این عکسم فک کردم بعد دعوامون بندازیش دور چرا..
چان:چون یکی هم سطح خودم پیدا شده بود که باهاش رقابت کنم درضمن چرا از دانشکده استعفا دادیی
من:دلایل شخصی بعدم به خاطر کارم متأسفم
چان:نیازیی نیس درضمن چیزایی گیرم اومد که فک کنم گفت دوس پسرش یه ریئس کله گنده تر از خودش داره چیانگ جنگ فک کنم
هان که اینطور پس دلم میخواست یکم شیطونی کنم چه اشکالی داشت مگه به سمتش رفتم دستمو کردم لایی موهاش پوزخندی زد
چانیول:فک نمیکنی این یکم برات خطر آفرین باشه سورن
من:آم نه بعدم مگه چه خطری میتونه داشته باشه هان
که روم خیمه زد رسما به گوه خوردن افتادم سرشو آورد نزدیک و نزدیک تر کنار لاله گوشم رو گاز گرفت
چان:هنوزم رویی لاله گوشت حساسی
من:ول..ولم کن
از روم بلند شد چرا فک میکردم یادش نیس ایشش میخواستم لجشو دربیارم بجاش خودم باختم گرفتم خوابیدم
سورن
سوار ماشین شدم به سمت خونه رفتم کلید کارت زدم وارد خونه شدم همه چی مرتب بود به سرعت به سمت اتاقم رفتم گردنبد سالم بود خوبه تنها چیزی بود که از پدری که ندیدمش داشتم صدایی پیغام گیر گوشی خونه بلند شد
ساجون:هیع سورن گور به گور شده کجایی میخوام بهت کمک کنم
به سمت ماشین رفتم بندش رو داشت میخاروند پوزخندی زدم به سمت خونش رفتم کمکش کردم پسر به این به عرضگی ندیدم صدایی زنی اومد
زن:چان پسرم خوبی
اوه اوه ننه اش خدا بخیر کنه
چان:اوه مادر خوبم خوبم
مادرچان:بااین حالت خوبی بنظرت ببینم شما کی هستی
من:سلام سورن هستم همکارجدیدچان
مادرچان:خوشبختم
باهم بردیمش طبقه بالا خانوم پارک
زیاد حرف نمیزد کنار پسرش بود منم تو هال نشسته بودم و قهوه میخوردم
خانوم پارک:ببخشید خوب اسمت سورن بود آره
من:اوه اشکالی نداره بله اسمم سورنه
آم چان حالش خوبه؟!
خانوم پارک:آره! ببینم امشب چان جایی مثل کلاب رفته دختری بهش دست زده
من:فک کنم چطور؟!
خانوم پارک:فکرش رو.میکردم راستش چان از یه اتفاقی به بعد اینطور شد واقعیتش پدر چان بیماری کودک آزاری داشت
چشمام از این حد بیشتر گشاد نمیشد
یعنی چان هم آزار جنسی دیده بود
خانوم پارک:بعد از اینکه فهمیدم ازش جدا شدم و با پدر خونده چان ازدواج کردم اما اگه چان اگه باکسی آشنا نباشه یا طرف خودش رو بزور تحمیل کنه خودش رو اینطوری میشه امشبم اومدم که ازش خداحافظی کنم آخه باید با پدر چان بریم خارج از کشور اگه میشه مواظب چانیولم باش راستی تویی کشومیزش قرصاش هست ممنون بازم
من:آم...حتما خواهش میکنم
بلند شد همراهش تا دم در رفتم رفتش منم رفتم پیش چانیول حالش خوب بود اما بهتر یه قرص بخوره در کش میز رو باز کردم ااا این عکسه فک میکردم انداخته باشدش دور
چان:اون عکس رو بزار سرجاش
من:اوه ببخشید واستا بینم منم داخل این عکسم فک کردم بعد دعوامون بندازیش دور چرا..
چان:چون یکی هم سطح خودم پیدا شده بود که باهاش رقابت کنم درضمن چرا از دانشکده استعفا دادیی
من:دلایل شخصی بعدم به خاطر کارم متأسفم
چان:نیازیی نیس درضمن چیزایی گیرم اومد که فک کنم گفت دوس پسرش یه ریئس کله گنده تر از خودش داره چیانگ جنگ فک کنم
هان که اینطور پس دلم میخواست یکم شیطونی کنم چه اشکالی داشت مگه به سمتش رفتم دستمو کردم لایی موهاش پوزخندی زد
چانیول:فک نمیکنی این یکم برات خطر آفرین باشه سورن
من:آم نه بعدم مگه چه خطری میتونه داشته باشه هان
که روم خیمه زد رسما به گوه خوردن افتادم سرشو آورد نزدیک و نزدیک تر کنار لاله گوشم رو گاز گرفت
چان:هنوزم رویی لاله گوشت حساسی
من:ول..ولم کن
از روم بلند شد چرا فک میکردم یادش نیس ایشش میخواستم لجشو دربیارم بجاش خودم باختم گرفتم خوابیدم
۸.۵k
۲۰ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.