چند پارتی نامجون 🤍✨...

چند پارتی نامجون 🤍✨...

تقریبا همه ی فصل هارو یاد گرفته بودم ولی یک فصلو هرچی میخوندم متوجه نمیشدم...اخه امتحان ریاضی وسط سال؟؟؟ متنفرم از این امتحانای کسل کننده ای کاش امتحانمون بایک استاده دیگه بود استاد نامجون خیلی سخت گیرههه ای خدااا...
بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدم که یه زنگ به استاد بزنم!
رائون: بعد از چند بوق بلاخره جواب داد..
«سلام استاد وقتتون بخیر! عاا من..» حرفم نصفه موند
نامجون: سلام.. خودم شناختم نیازی به گفتن نیست مشکلی دارید که تو تایم استراحت مزاحم شدید؟؟!؟؟
رائون: میدونستم انقدر خودخواهس که اینجوری میگه
«نزاشتید حرفم تموم شه بله یکی از فصلا رو متوجه نمیشم میشه فیلمای اموزشی بفرستید؟»
نامجون: من اگه بخوام به کسی درس یاد بدم درست یادم میدم ادرسه خونمو میفرستم تا نیم ساعت دیگه اونجا باش
رائون: اههههه رومخخخ اصن من نمیتونم بیام خونت خب چرا نمیزاری حرفم تموم شهههه
نامجون: حرفی داری؟
رائون: شتتتت گند زدم چرا قطع نشده بودددد
«عااا استاد منظورم باااا... شتت معذرت میخوام»
نامجون: مهم نیست
رائون: مطمئن شدم قطع شده باشه واییییی خداااا چرا چرااا باید... وای اروم باش فقط باید خونسرد باشم اوکی لبخند یادت نره!
وسایلمو جمع کردم اماده بودم پیام برام بیاد: استاد نامجون «سلام به این ادرس بیا...»
عاا استرس داشتم زنگو زدم
نامجون: سلام بیا تو «مهربون»
رائون: عا بله حتما
شتت چرا انقده مهربون رفتار میکنه...
ـــــــــــــــــــــــــــــ
حمایت 🥲؟