اونجا موندی شامنتو خردی و رفتی رو پشته بومشون نشستی

اونجا موندی شامنتو خردی و رفتی رو پشته بومشون نشستی
داشتی به عکسای قدیمیت با تهیونگ نگا میکردی وگریه میکردی
_اوفففف هق کسیکه با تمومه وجودم دوسش داشتم هق تبدیل به هیولای شده که دارم ازش فرار میکنم هق هق چرا اخه چرا
بیونگ بهت زنگ زد اما حوصله شو نداشتی پس جواب ندادی
چشمای پر از اشکت رو بستی،داشتی از سکوت زیبای شب لذت میبردی که یه ناشناس بهت پیام داد،،وختی پیامشو خوندی فهمیدی تهیونگه
+گریه نکن میام پیشت بیبی گرل
_چ..چی اون چطوری میتونه منو ببینه
تایپ کردی
_داری در مورده چی حرف میزنی
+نترس کاریت ندارم
_اگه اینجوریه از زندگیم برو بیرون
+هه....
_تهیونگ خاهش میکنم لطفن..من دیگه دوست ندارم از زندگیم برو بیرون
+جرعت داری یه باره دیگه بگو...
_من دوست ندارم ازت متنفرمممم

باصدای که از پشته سرت اومد،،از شدت ترس بدنت لرزید
+یه باردیگه بگو(اروم وخونسرد)
فورن بلند شدی و ازش دور شدی
_ت...تهیونگ..چطوری اومدی...
+گفتم که..نمیتونی ازم مخفی بمونی
_کمکککککک...ماماننننن...خالهههههه(زهره ماررر://)
+ششش..اونا صدات رو نمیشنون..
_چ...باهاشون چی کار کردی هاااا چیکاررررر
+بیا بریم پاین ببینیم

فورن از کنارش رد شدی ورفتی پاین

پارت۱۷
خوببب تا پنجشنبه پارت جدیدو نمیزارممم💤💤