پارتشانزدهم

#پارت.شانزدهم
از زبون #رویا


رفتم تو اتاق
لو:میخوایم بریم و این اطراف و نشونت بدم
+نه نمیام بیرون پر از گرگه تازه تاریکم هست
لو:نترس من هستم کسی نمیتونه بهت صدمه بزنه
+باشه بریم
لو:لباساتو عوض کن انتظار نداری که بزارم با اونا بیای
+خوب لباس از کجا بیارم؟؟😕
لو:دنبالم بیا🙄
+باشه بابا اومدم😬
دنبالش رفتم که رفت سمت یه اتاق درست کنار اتاق خودش در و باز کرد اصلا با اتاق رو به روم جا خوردم
لو:خوب این اتاقه مخصوص توعه
+وواااییی
لو:بیا بریم توشو نشونت بدم
باهاش رفتم داخل که رفت سمت یه در دیگه درشو باز کرد داخلش‌پره لباس بود از هر نوعی که بخواید🤩
بعدش رفت سمت یه در دیگه پره از کفش بود واو🤩
لو:بیا اینم اتاقت
+خیلی خوبه مرسی😍
لو:خواهش😘
+خوب قرار بود بریم بیرون
لو:لباساتو عوض کن من بیرون اتاق منتظرتم
+باشه
رفتش بیرون رفتم تو اتاق یه لباس اسپرت بود با یه شلوارک اون و پوشیدم یه کلاه کپ مشکی پوشیدم و رفتم بیرون
+من امادم
لو:خیلی قشنگ شدی😊
+مرسی
لو:خوب بریم
اروم پشت سرش راه افتادم تا بریم از قصر اومدیم بیرون رفتیم سمت سرزمین خون اشاما...


از زبون #سیلدا

+سهون واقعا یکم مهربون باشی صواب میکنی
سهون:نمیشه که
+چرا نمیشه؟؟واقعا فوبیای تخت گرفتم
سهون:باید یاد بگیری به حرفم گوش بدی از الان صاحبت منم
+هیچکس صاحب من نیست
سهون:فعلا که من هستم
+باشه بابا هرچی تو بگی فقط دستامو باز طناباش زبره دستام اذیت میشن
سهون:اوکی
اومد و دستامو باز کرد
+اجازه هست که بیرون از اتاق برم دیگه
سهون:باشه ولی از قصر خارج نشو خطرناکه
+اوکی چشم الان اجازه هست برم بیرون حوصلم سر رفته😢
سهون:باشه برو
با خوشحالی از اتاق اومدم بیرون شروع کردم سر کشیدن قصر که صدام زد رفتم دوباره تو اتاق
سهون:بیا بریم اتاقتو نشونت بدم
+مگه اتاق من اینجا نیست؟؟
سهون:نه😐
+باشه بریم
دنبالش رفتم که رفت از یه در اتاقش تویه اتاق دیگه
+اتاق من الان چرا باید یه در داشته باشه که برسه به اتاق تو؟؟
سهون:چون باید مواظب باشم گرگینه ها نیان بخورنت☠
+باشه بابا
رفتم خوابیدم رو تخت
سهون:من میرم
+برو
سهون برگشت اتاقش منم گوشیمو دراوردم باهاش مشغول شدم...


ادامه دارد...👻