رمان دنیای من

رمان دنیای من
پارت ۱۴

دختره، این پاپتی چی داره مگه منو نگاه کن ببین چقدر سر ترم
ارسلان، کسی سر تر از دیانا عزیزم نیست
مدیر، خانم احمدی شما اخراجی بفرما بیرون
دختره، لیاقتت همین پاپتی
دیانا، وقتی ارسلان گفت کسی سر تر از دیانا عزیزم نیست قند تو دلم آب شد ولی از حرف دختره بغضم گرفت
مدیر، آبروی مارو بردید خانم احمدی
برید بیرون
دختره،من رفتم ولی این آقا خوشتیپ مال منه
دیانا، برو بمیر عنتر
مدیر، خانم من از شما معذرت خواهی میکنم ببخشید
دیانا، با صدای بغضی گفتم خواهش میکنم
که ارسلان برگشت و زل زد بهم
ارسلان، چشای که توش بغض بود و دیدم دلم هوری ریخت
دیانا، رفتم لباس رو درآوردم رفتم سمت صندوق چقدر میشه
مدیر، قابل نداره ۳۰۰ تومن
دیانا، ارسلان تا خواست کارت رو بده ۳۰۰ تومن و گذاشتم روی میز تعجب زده بهم نگاه کرد
مدیر، مبارک باشه به شادی استفاده کنید دوباره بابت این اتفاق معذرت می خوام
دیانا، خیلی ممنون خواهش میکنم خدافظ
ارسلان، دیانا پول لباس رو حساب کرد و از مغازه زد بیرون صداش زدم دیانا
وای نستاد دیانا
دیانا، هی صدام می‌کرد تند راه میرفتم که از پاساژ آمدم بیرون
ارسلان، دیدم تند تند از پاساژ رفت بیرون دویدم و جلوش وایسادم
دیانا،برو کنار
پارت طولانی