تکپارتی

تکپارتی
عشقی که باعث مرگ من شد

-سلام اسم من تهیونگه و خب من دو سال که با یونا سر یه شرط بندی کاپ شدم و حالا زمانش تموم شد قراره بهش بگم

ویو یونا
+با خوشحالی پریدم هوا چون بلاخره بعد از یک هفته بی محلی های مکرر بهم پیام داد اماده شدم و رفتم بسمت خونه ته ته خودم

..
+سلامم عشقممم
-سلام
+وا چت شده
-رفت نزدیکش تا جایی که به دیوار چسبید
+تهیونگ چیشده
-جریانو گفت
∆دختر تمام مدت با اشک به پسر نگاه میکرد اشکاش دونه دونه میومدن ولی هیچ حسی نداشت پسره برای دختر یه لحظه تمام هاطراتشون گذشت روزایی که باهم بابل تی میخوردن یا روزایی که میرفتن شهر بازی همش الکی بود حداقل برای پسر
ویو یونا
+از درون داغون شدم غرورم خورد شد فقط به چشماش زل زده بودم افتادم زمین قلبم درد گرفت ولی براش مهمم نبود از سر جام بلند شدم و اشکامو پاک کردم و گفتم
+اینو یادم نمیره و بدن اگه یه روز منو ندیدی بدون که....هیچی ولی خدافط حداقل برای اخرین بار و ازت متنفرم عشقم(عشقم رو با بغض و مکس گفت)
و رفت

یک ماه بعد
+دارم دیوونه میشم دیگه نمیتونم اخه من چه گناهی کردم من نمیتونم بهش زنگ زدم طبق معمول ولی جواب نداد رفت روی پیغام گیر شروکر کردم به صحبت کردن
+سلام ته ته حالت چطوره میدونی من...من بدون تو میمیرم ...خیلی دوست دارم دوست ندارم اشکتو ببینم من میرم میرم پیش مامان و بابام میدونی تو این بازی تو برنده شدی و این عشقی که باعث مرگ من شد رو تو بهم دادی من میرم چون برای کسی مهم نیستم
تمام خودشو از روی صندلی که باعث میشد نگهش داره پرت کرد و خودشو حلق اویز کرد

ویو ته
-دوباره زنگ زد می خواستم قط کنم که قط شد رفت روی پیغام گیر حرقاشو شنیدم بغضی که تو گلوم بود نشون دهنده عشقی بود که خودم کشمتمش دوییدم سمت خودنش و به پلیس زنگ زدم ولی وقتی رفتم