p

*p7
(تو ماشین)
ویو لیا
سرمو به ماشین تکیه داده بودم و چشمامو بسته بودم که صدای داداش جونگکوک منو به خودم اورد
کوک. خوابیدی
نه فقط چشمامو بسته بودم
یونگی. خوابت میاد
هم خوابم میاد هم گشنمه
جین. الان میریم خونه برات یه چیزی درست میکنم
اعضا. به به
جین. گفتم که برای خواهرم درست میکنم نه برای شما ها
(خنده)
ته. حالا چی میشه یکمم به ما بدی
جین. حالا راجبش فکر میکنم
هوپی. سانشاینم بیا بغلم بخواب اونجا سرت درد میکنه
مرسی(رفت بغلش و خودشو تو بغلش جا کرد)
هوپی. خواهش میکنم عزیزم(سرشو میبوسه)
12مین بعد(تو خونه)
یونگی. حالا بیا ما بریم بالا تا وقتی پسرها یه چیزی درست میکنن بخواب
جین. یونگیا خوب از زیر کار درفتی ها
یونگی. بله من این کارم دیگه
نامی. چیکارش داری بزار ببرتس یکم استراحت کنه یونگی پیشش بمون نمیخواد بیای پایین
یونگی. نه نمیام
(داشت میخورد زمین که یونگی گرفش)
یونگی. چیشد
هیچی سرم گیج رفت چیزی نبست
یونگی. به من تکیه بده بریم بالا دراز بکش اروم بیا بیا خوب رسیدیم خوب پالتوتو درار میخوای برم بیرون لباساتو عوض کنی
نه فقط کمربندم رو در میارم
یونگی. بزار من در بیارم بیا خوب دراز بکش عزیزم
باشه
یونگی. اروم خیلی خوب چشماتو ببند(چشماشو میبوسه و موهاشو نوازش میکنه)
داداش
یونگی. جان دلم عزیزم
میشه یه خواهش بکنم
یونگی. معلومه که میشه تو جون بخوا
یادته تو بچه گیام برام یه اهنگ میخوندی که من عاشقش بودم
یونگی. اره یادمه خوب
میشه اونو برام بخونی؟
یونگی. معلومه که میشه بزار بیام رو تخت خوب (یونگی لیا رو از پشت بغلش میکنه و دم گوشش با صدای بهشتیش اهنگ مورد علاقشو زمزمه میکنه و نوازش و بوسش میکنه)
جیمین. داداش لیا رو هم بیدار کن بیاین پایین صبحانه حاضره(دیگه صبح شده)
یونگی. باشه تو برو ماهم میایم.. لیا لیا جان داداشی لیا بیدار شو
اوم چیشده (خوابالو)
یونگی. بلند شو بریم پایین غذا حاضره
باشه الان بلند میشم فقط پنج دیقه دیگه
یونگی. عزبرم نمیشه بیا بریم پایین غذاتو که خوردی میگیری یه دل سیر میخوابی
یعنی راه نداره اصلا
یونگی. نه (خنده)
هوف باشه داداش
یونگی. اغرین دستتو بده به من بلند شو