منطقه ممنوعه عشق

#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:95

وارد اتاق شدو درو محکم بست
ات:د مردک برو بیرون دیگه ساعت چهار صبح نمیزاری بخابیم!
جونگکوک:خب بیا بریم بخابیم
ات:تو برو اتاق خودت
کم.رم رو گرفت و گفت
جونگکوک؛زنمو دزدیدم باید کنارم بخابه
هولش دادم و گفتم
ات:عمراااا
جونگکوک:دروباز میکنم و میریم اتاق خودمون اوکی؟
حرفی نزدم که جدی تر گفت
جونگکوک:اوکی؟
ات:هوف اوکی!
دستگیره در رو گرفت و خاست باز کنه ولی باز نمیشد
ات:چیشده؟
جونگکوک:باز نمیشع
ات:چی؟
جونگکوک:موندیم اینجا
ات:وایسا گوشیتو بده به جونگ شین زنگ بزنیم
جونگکوک:گوشیمو خوردو خمیر کردی عشقم
ات:ای بابا گوشی منم تو اتاق جا موند
جونگکوک:یه امشبو اینجا میمونیم پس!
ات:هوففف اینجاهم که سرده.
چراغارو باز کرد و با دیدن شومینه ی کوچیک کنار تخت لبخندی زد
جونگکوک:تا منو داری غم نداری
رفت سمت شومینه و هر کاری کرد باز نشد
ات:انگار تو عمرت شومینه روشن کردی!
نگاهی بهم انداخت و زدحالی بهم زد:
جونگکوک:گلم من تو عمرم دختر هم ندزدیدم ولی ادم وقتی بخاد میشه
چشم غره ای بهش رفتم.
رو تخت نشستم و به درو دیوار نگاهی انداختم.
جونگکوک:اخیش روشن شد.
اومدو رو تخت دراز کشیدو دستاشو باز کرد
جونگکوک:بیا بغـ...لم
ات:برو گمشو دخترای دیگه رو بغـ...ل کن
پامو گرفتو کشید که رو تخت پخش شدم
منو تو بغـ..لش کشید و گفت
جونگکوک:ببین عشقم تو چه بخای چه نخای همیشه باید تو بغـ...لم باشی.
ات:ولم کن جونگکوک!
منو بیشتر به خودش فشرد از اینکه بد.ن نیمه لخـ...ـتم به بالا تنه لخـ..ـتش برخورد میکرد خجالت میکشیدم
دم گوشمو داغ کردو گفت
جونگکوک:نباید خجالت بکشی خانومی یه زمانی جاهای حساسمونم به هم برخورد میکنه!
متعجب تو چشاش خیره شدم و گفتم
ات:خجالت نمیکشی؟
شیطون لب زد.
جونگکوک:نه مگه زنم نیستی؟
ات:جونگکوک خودتم میدونی من امادگیشو ندارم
جونگکوک:هروقت امادگیشو داشتی شروع میکنیم خب
ات:توکه با دخترای اون بیرون خوش میگذرونی نیازی به من نداری
نمیدونم حرفم چی داشت که عصبانیش کرد
جونگکوک:ببین ات اگه منطقی حرف بزنیم من حاضرم فقط به تو دست بزنم ولی تو!قرار داد بستی بهت دست نزنم منم نی....
ات:همش نیاز جن.سی؟تو هنوز ۲٠ سالتم نشده بعد نیاز نمیدونم چی چی؟
جونگکوک:حالا امشب خابم میاد فردا شب خوب حسابتو میرسم وایسا
ات:چی؟
بی توجه چشاشو روی هم گذاشت
ات:با تو ام جونگکوک چی گفتی؟
اهمیتی نداد.
منم که دیگه حوصلم نکشید و به خواب رفتم.