دو پارتی

دو پارتی
کوک

ویو ا.ت صبح با صدای الارم بیدار شدم دیدم کوک نیست باورم نمیشه دیشب سر یه موضوع کوجیکی روی من دست بلند کرد یه نگاهی به بالشتم کردم دیدم خیسه خیسه از دیشب تاحالا داشتم گریه میکردم که صدای اربده کوک اومد سریع رفتم پایین که دیدم یه دختر با یه آرایش غلیظ و یه لباس خیلی باز که کل م\م\ه ه\ا\ش معلوم بود پیش کوک بود و دستش رو گرفته بود که کوک گفت (عه یادم رفت علامتش رو بزارم )(علامت کوک -علامت ا‌ت علامت هانی﷼)
-عشقم این خدمتکاره هرچیز ی خواستی بهش بگو
چی میگی من زنتم خدمتکار چیه این دختره کیه کوک؟
- ا.ت خفع شو تو از این به بعد خدمتکاری شیر فهم شدی این دختره هم اسم داره اسمش هانی عه و دوست دختر مه
کوک تو جلو چشام داری بهم خیانت میکنی بعد خیلی هم راحت میگی خدمتکارم
﷼هه معلومه با این همه سلیطه بازیات بهت خیانت میکنه

ویو خودم
سریع رفت و موهای هانی رو کشید که اونم موهای ا.ت روکشید که یه دفعه کوک داد زد و دست ا.ت گرفت و برد داخل اتاق و با کمربند ا.ت رو زد حدودا بیست تا زد و رفت بیرون که هانی اومد و گفت
﷼ این دفعه اگه کاری کنی بدتر از این میشه پس ساکت باش و به حرفام گوش کن مثل یه خدمتکار (پوزخند ) رفت

ویو ا.ت
به گریه رفتم حموم و تنم رو شستم و اومدم بیرون که دیدم یه لباس برای خدمتکارا روی تخت بود که کوک از در اومد و گفت بپوش و بیا پایین منم چیزی جز باشه نگفتم که رفت روی زخمام رو پانسمان کردم (حالا شما فک کنید بوده داخل اتاق)لباسه رو پوشیدم و رفتم پایین که دیدم کوک و اون دختره دارن باهم کیس میرن تا منو دیدن ول کردن همو رفتم پیششون که کوک گفت
-ا.ت تو الان خدمتکاری و اسم ایشون هانی هس و اینکه به من و هانی بگی ارباب حالا هم برو صبحونه درست کن
چشم ارباب(بغض کرده)
﷼برا من پنکیک درست کن
چشم
دو هفته بعد

ویو ا.ت
تو این دوهفته.....