پارت۱۲

پارت۱۲
بورا:
+هههههه شوخی جالبی بود جیمین شییی🤣
-اما من شوخی نکردم(جدی)
+چ..چی؟
-من شوخی نکردم...من عاشقتم..میشه منو بپذیری؟
+اما...تو...من!
-نمخام ک همین الان جواب بدی فقد بزار عاشق خدم کنمت
+...
-بورا...
هیچ جوابی نداشتم...اما منم دوسش داشتم..سرمو انداختم پایین
+ب...باشع
-ممنونننن😃
با خشحالی بلند شد و رفت
افتادم روی زمین و شروع کردم به گریه کردن
یهو دستی دور شونم احساس کردم
برگشتم ک با جین روبه رو شدم
+ج..جین🥺
=هیسس...چیشده؟چرا چشمای قشنگتو خراب میکنی؟
رفتم توی آغوش گرم و پر محبتش و شروع کردم به اشک ریختن
+جین...
=بهم بگو چیشده....
+از وقتی مامان و بابام ولم کردن...هق دیگه..دیگه به هیچ کی اعتماد نکردم...به جز سونگ..از وقتی باهاش دوست شدم خیلی..مراقبمه..تنها کسیو ک دارم اونه...هق الان...الان...نمیدونم این عشق درسته یا نه ولی من..من..نمیخام توی زندگیم اشتباه کنم...بچگی سختیو داشتم...هق به زور..کار پیدا کردم...من نمیدونم دوسش دارم یا نه...من فقد...نمیدونم چه جوابی به جیمین بدم...نمیدونم...کمکم کن سوکجینا
=جی..جیمین؟
+اوهوم
=اون...اون بهت چی گفته؟
+بهم گف ک دوسم داره و من الان موندم ک چیکار کنم
=دوس...دوست داره؟
+اومم

جین:
انگار یه پارچ آب یخ روم ریختن...یعنی هم من دوسش دارم هم جیمین هم یونگی!؟(#مربع_عشقی🙂😂)
شاید من بتونم از این عشق بگذرم اما یونگی..
=ببین بورا...خوب فکر کن و انتخاب درستی داشته باش...نزار کسی روی تصمیمت حرفی بزنه...فقد تصمیم درستیو بگیر
+باشه...ممنون
لبخندی بهش زدمو از اونجا رفتم بیرون
چیکار باید بکنم...
اگه..اگه بورا به جیمین جواب مثبت بده..یونگی...
اهههه بهتره با نامجون مشورت کنم....


لایکا:1۶