سناریو توکیو ریونجرزتومان

🖤💛سناریو توکیو ریونجرز(تومان)💛🖤
🖤💛part:2💛🖤
🖤💛شخصیت:مایکی💛🖤
🖤💛موضوع:وقتی داری گریه میکنی💛🖤
🖤💛نکته:شما دوست دختر مایکی هستید و باهم هم خونه‌اید💛🖤
~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~
*ویو نویسنده*
ا/ت:امروز تو راه اومدن به خونه قلدر مدرسه با زیر دستاش جلوم رو گرفتن و کلی اذیتم کردن و یکی زدن توی گوشم(با بغض)
مایکی:چرا به من زنگ نزدی؟(نگران و عصبی)
ا/ت:اینقدر سریع بودن که نتونستم گوشیم رو از تو کیفم در بیارم.(مظلومیت)
مایکی:اسم پسره چیه؟
ا/ت:کیساکی
مایکی:هومم.کیساکی.جالبه.فردا از خجالتش درمیام.تو نگران نباش دوریاکی کوچولو(لبخند)
ا/ت:خیلی خوبه که کنارمی مایکی
(ا/ت سرش رو گذاشت رو سینه ی مایکی)
(ا/ت یه خمیازه ی کوچولو کشید)
مایکی:اوه.انگاری دوریاکی کوچولو خوابش گرفته.
(مایکی ا/ت رو بغل کرد و سرش رو ناز کرد)
ا/ت:آره مایـ......
(ا/ت خوابش برد و حرفش نصفه موند)
مایکی:خوب بخوابی دوریاکی کوچولو.(با لحن آروم و کیوت)
(مایکی لبخند زد و ا/ت گذاشت روی تخت یه بوس کوچولو رو لبای ا/ت کاشت و از خونه رفت بیرون و بعد یک ساعت برگشت(نویسنده:این قسمت که مایکی رفته بیرون رو خوب به یاد داشته باشید)لباس هاش رو عوض کرد و با ا/ت خوابید)
*ویو فردا*
*ویو ا/ت تو مدرسه*
داشتم با خودم حرف میزدم که یهو دیدم کیساکی با زیر دستاش که همه از سر تا پا باند پیچی شده بودن اومدن جلوم و زانو زدن(نویسنده:این بخاطر اون موقعیه که مایکی رفت بیرون)
کیساکی:ببخشید ا/ت چان.ما نمیدونستیم که شما دوست دختر مایکی سان هستید.لطفا ما رو ببخشید.
ا/ت تو ذهنش:جانمممممم.اینا دارن از من معذرت خواهی میکنن؟حتما مایکی این کار رو کرده.قربونت برم مایکی جونممممممم.ماچ به کلت مایکی.
ا/ت:به یک شرطی می بخشمتون.
کیساکی:چ....چه شرطی؟
ا/ت:اینکه تا ابد از من و مایکی پیروی کنید و هرکاری بگیم انجام بدید.قبوله؟
کیساکی:ق....قبوله
و بله اینطوری شد که ا/ت اونا رو بخشید و وقتی رفت خونه برای تشکر از مایکی کلی دوریاکی براش درست کرد باهم کلی فیلم دیدن.
البته ناگفته نماند که ا/ت و مایکی پدر کیساکی و زیر دستاش رو در آوردن.
~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆~♡~☆
🖤💛پایان💛🖤
🖤💛نظرتون رو تو کامنت ها بهم بگید💛🖤
🖤💛اگر خوشتون اومد بگید پارت بعد رو هم بزارم💛🖤
🖤💛راستی.اگر ایده ای برای سناریو و فیک دارید حتما تو کامنت ها بنویسید بگید از چه شخصیتی باشه💛🖤
🖤💛همین دیگه💛🖤
🖤💛جانهههههههه💛🖤