فقط کمی گرم تر ( پارته دو )

فقط کمی گرم تر ( پارته دو )
ازش حسه خوبی نمیگرفتم کلا دوس دعشتم فکشو بیارم پایین

_الان بگم نه گوش میدی بهم؟

ــــــــــــــ معلومه که نه

_ اه باشه بریم

قدم زنان از اونجا و بچه ها دور شدیم سکوته سنگینی بینمون بود شهر فرق کرده بود و فضاش مثله قبرستون بود رو صورته تک تکه مردم ضبدر بود و تنها صدایی که میشنیدم قدمایه اون و خودم بود که با حرفه اون سکوت شکسته شد

ــــــــــ هنوزم دوسش داری؟

_ چی داری میگی برا خودت کیو؟

ــــــــــ خودتو نزن به اون راه چویا رو میگم

ـــ اها اون...
خوب چرا میپرسی

ــــــــــ داداشمه گفتم اگه هنوزم دوسش داری بهت یه چیزی رو بگم

ـــ مثلا میخوای چی بگی بگو ببینم

ــــــــــ اول از همه بگم این خوابی که میبینی ماله ایندس و منم یه هشدار دهنده یه سادم


ـــ خو اوکی بقیش

ــــــــــ ببین اگه میخوای با چویا بری رو کار دو حالت داره
یا بچه کنسله
یا خودت اسیب جدی میبینی

ـــ چی چرا اخه


ــــــــــ چون چویا زمانی که بچه بود به خاطره حالته فسادش روش ازمایش انجام دادن و این باعث شد هم خودش اسیب ببینه و هم نتونه اون حالتو کنترل کنه که به تو نیاز پیدا کرد


ـــ چ... چی داری م.. میگی
کیا این کارو باهاش کردن

ــــــــــ نمیخواد عصبی شی همون روز چویا نابودشون کرد