بازی پارت ۱

ار این من بودم بلخره تونستم برم دانشگاه
خوب دیه دیر شد
مانتوی ارتشی قدیمیم با شلوار شیش جیب میپوشم
و مقنمو رو سرم تنظیم میکنم
کیفمو برمیدارمو میرم
آقا وایسا ....
سوار ماشین میشم ارع من نازلی شرفی بودم
دختری بدون پدر مادر
ک تک بزرگ شد
ک ....
هوییی پیر پدر کوری نمیبینی ماشین ب این گندگی و
...دخترم ببخشید چیزیت نشد
من ب درک کلاسم دیر شد نمیدونم چرا اخ تو تاکسی
پیاده شدم
پسری قد بلند هیکلی بود ک تکیه داد بود ب ماشین میلیاریدیش
محکم زدم ب بازوش

هوییییی یارو چرا چشای کورتو وا نمیکنی

این چ طرز رانندگی کردنه

تا برگشت محوش شدم یا ...

این کی بود دیه پسری با چشمای سبز موهای طلایی پوستی سفید با ته ریش

چیه خاله ریزه

تو الان ب من گفتی خاله ریزه غول بیابونی

میخوام برم کار دارم

زهر مار کجا غول بیابونی

اول تکلیف مارو جیز کن

خیرم خاله ریزه کار دارم

فقط کافییی ی بار دیه بهم بگی خاله ریزه

فک کردم می‌ترسه اما با کمال پرویی گفت

خاله ریزه

چاقومو بیرون آوردم گذاشتم رو رگ های گلوش

کشید ببین بدون با کی در افتادی کوچلو و


کوچلو جدو ابادته


سوار ماشین شدم آقا گاز کن بریم دیه
اخ دخترم

آخه نکن منو ببر