دوباره عاشقم شو💔🥀

دوباره عاشقم شو💔🥀
پارت 19

_سلام مامان
×سلام عزیز دلم خیلی خوش اومدی.
_مامان بابا کجاس؟
×اینجاس چطور.؟
_مامان میگم من یکی از دوستام رو اوردم میتونم بهت نشون بودم فقط لطفا دعوا نکنند باشه؟
×باش دخترم بگو بیاد.
_جیمین بیا تو.
×د.. دخترم این کیه؟
_مامان بزار همه چی رو برات توضیح میدم.
+سلام خاله جون خوب هستید؟
×سلام ممنون پسرم شما خوبی؟
+ممنون مرسی.
_جیمین بیا داخل عزیزم.
نشستیم و همه چی رو برای مادرم تعریف کردم و مادرم هم قبول کرد و قرار شد من برم خونه ی جیمین.
رفتیم تو اتاق من و داشتم چمدونم رو جمع میکردم و جیمین هم داشت منو نگاه میکرد و یهو برگشت گفت.
+میخوام کمک کنم بگو بهم چکار کنم.
_میشه اون کو رو بگیری داخل اون ساک؟
+اره عزیزه دلم.
_مرسی
نشستیم تا یک ساعت داشتیم وسایل جمع میکردیم و بعد پدرم اومد به اون گفتیم و اون هم قبول کرد و با جیمین سوار ماشین شدید و رفتیم عمارت جیمین.
جیمین ویو:
رسیدیم خونه و من خیلی ذوق داشتم چون تونستم بالاخره بیارم خونه ی خودم. رسیدیم چمدونشو دادم نگهبان بیاره.
_جیمین شی. اتاق من کجاس؟
+عزیزم تو اتاق منه. اتاق منو تو نداره ک.
_یعنی با هم تو یه اتاقیم؟
+بله عزیزم کاپلیم دیگ.
_خب ام...
+اخه و اما و اگر نداریم برو تو اتاق خواب من.