خرس عسلی من

خرس عسلی من
Part:1
"ویو میسا"
دوباره شروع شد اه اصلا حوصله ی مدرسه رو نداشتم.
لباسامو پوشیدم و کولمو گرفتم و رفتم پایین یکم صبحونه توردم و با مامانم و بابام خدافظی کردم و سوار اتوبوس شدم و رسیدم مدرسه .
کلارا:سلامم میساا جونممم
میسا:سلام. چقدر سرحالی اوف خوابم میاد
کلارا:هعیی خوابالوووو
میسا:"سرشو گذاشت رو میز و چشاشو بست"
که یهو معلم اومد تو کلاس و همه بلندشدن بجز میسا.
معلم:سلام بچه ها. بشینین.
همه بچه ها نشستن
معلم:دوتا دانش آموز انتقالی داریم
خودتون رو معرفی کنین
یونجون:سیلامم چوی یونجون هستم امیدوارم دوستای خوبی باهم بشیمم
تهیونگ:سلام کیم تهیونگ هستم"بیحال"
کلارا:وای چقدر خوشگلنن
میسا:اه ول کن
معلم:یونجون برو کنار کلارا بشین
معلم:تهیونگ توعم برو کنار میسا
"زنگ آخر"
میسا:فقط بلده ک*شعر بگه"آروم"
تهیونگ:انقدر حرف نزن
میسا:بتوچه
تهیونگ:"داره نقاشی میکشه"
کلارا:بسه چتونه
یونجون:راست میگه چتونه اه
"زنگ خورد"
میسا:کلارا من رفتم بای
کلارا:اوکی بایی
"ویو میسا"
اوف اون زنیکه ی پیر خرفت اولین روز مدرسه تکلیف داده ر♥️یدم دهنش اه.
(مامان میسا رو=م.م)
(بابای میسا رو=ب.م)
م.م:سلام عزیزم