فیک مدرسه ی من
فیک مدرسه ی من
پارت ۵
وبو ات برگشتم دیدم یه ذن داه میدوعه طرفم خوب که دقت کردم
دیدم مامانمه سری رفتم پریدم بغلش
ات:مامان دلم برات تنگ شده بود
م.ا:منم همینطور دختزم
ب.ا:نمیای بغل من
ات:چرا نمیام ًبغل کردنً
ات:جیمین کو
لیا:جبمین کیه
ات:داداشمه
م.ا:اونم داره میاد
یهو دیدم ی نفر از پشت بغلم کرد برگشتم دیدم جیمین بود منم بغلش کردم
برگشتیم عمارت چون فردا مدرسه داشتیم
مدرسمون تغییر کرده بود
همینطور لباس فرم مدرسه
رفتم توی اتاقم لباسم رد عوض کردم یه لباس کیوت پوشیدم
رفتم پایین چون گشنم بود
ات:اجومااا ...گشنمه
اجوما:خدمتکار ها دارن غذا حاظر میکنن الان دیگه آماده میشه
میوه برات بیارم
ات:آره ...ممنون میشم
اجوما میوه رو اوارد داشتم میخوردم که یونگی از طبقه ی بالا اومد پایین داشت میومد سمت من اومد بالا سرم ظرف میوم رو برداشت و رفت
ات:هی...وایسا میوم رو کجا بردی
یونگی:اینم سوال داره اخه بردم تا توی دستشویی بریزم میخوام بخورم دیگه
ات:خب بگو اجوما بهت بده
یونگی:الان دیگه اینو بردم تو بگو به اجوما بهت بده ًاداشو دراوردً
ات:پس که ادای منو در میاری ..۳ ثانیه بهت فرصت میدم فرار کنی و گرنه جونت پای خودت
لیا:بنظرم فرار کنی ..
یونگی:بگم شکر خوردم ولم میکنی
ات:نه..۱..۲..۳ ًافتاد دنبالشً
یونگی:شکر خوردم ولم کن دیگه
ات:بگو گوه خوردم
یونگی:گوه خوردی
ات:میگم بگو گوه خوردممم
یونگی:گوه خوردی
ویو یونگی
یدفه چنتا بولی بری از ظرف افتاد پام رفت روش و افتادم زمین ات هم از دور داشت میومد افتاد رو که.....
پارت ۵
وبو ات برگشتم دیدم یه ذن داه میدوعه طرفم خوب که دقت کردم
دیدم مامانمه سری رفتم پریدم بغلش
ات:مامان دلم برات تنگ شده بود
م.ا:منم همینطور دختزم
ب.ا:نمیای بغل من
ات:چرا نمیام ًبغل کردنً
ات:جیمین کو
لیا:جبمین کیه
ات:داداشمه
م.ا:اونم داره میاد
یهو دیدم ی نفر از پشت بغلم کرد برگشتم دیدم جیمین بود منم بغلش کردم
برگشتیم عمارت چون فردا مدرسه داشتیم
مدرسمون تغییر کرده بود
همینطور لباس فرم مدرسه
رفتم توی اتاقم لباسم رد عوض کردم یه لباس کیوت پوشیدم
رفتم پایین چون گشنم بود
ات:اجومااا ...گشنمه
اجوما:خدمتکار ها دارن غذا حاظر میکنن الان دیگه آماده میشه
میوه برات بیارم
ات:آره ...ممنون میشم
اجوما میوه رو اوارد داشتم میخوردم که یونگی از طبقه ی بالا اومد پایین داشت میومد سمت من اومد بالا سرم ظرف میوم رو برداشت و رفت
ات:هی...وایسا میوم رو کجا بردی
یونگی:اینم سوال داره اخه بردم تا توی دستشویی بریزم میخوام بخورم دیگه
ات:خب بگو اجوما بهت بده
یونگی:الان دیگه اینو بردم تو بگو به اجوما بهت بده ًاداشو دراوردً
ات:پس که ادای منو در میاری ..۳ ثانیه بهت فرصت میدم فرار کنی و گرنه جونت پای خودت
لیا:بنظرم فرار کنی ..
یونگی:بگم شکر خوردم ولم میکنی
ات:نه..۱..۲..۳ ًافتاد دنبالشً
یونگی:شکر خوردم ولم کن دیگه
ات:بگو گوه خوردم
یونگی:گوه خوردی
ات:میگم بگو گوه خوردممم
یونگی:گوه خوردی
ویو یونگی
یدفه چنتا بولی بری از ظرف افتاد پام رفت روش و افتادم زمین ات هم از دور داشت میومد افتاد رو که.....
۲.۸k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.