استاد کیمفصل

استاد کیم(فصل۲ )
پارت ۱۰۵

تهیونگ : گایا جان بهم برمیخوره ولی اون حق نداره دست به اموالم بزنه درسته که آدم بدی نیست ولی حق ندارن به همسرم نزدیک بشن
تهیان : نقشت چیه
تهیونگ : امشب حتما اونم میاد به این جشن و حتما به دنباله مینو میره ...
یون وو : پس نباید بزاریم که مینو بره اون جشن
تهیونگ : نه جوره دیگی نمیتونیم گیرش بندازیم باید مینو رو ببریم
یون وو: خواهرم رو توعمه میکنی
تهیان : صبر داشته باش
یون وو با داد گفت
یون وو : نه خیرم من اجازه نمیدم
تهیونگ : کافیه داد نزن اول گوش بده تو اوفففف ....
کمی سکوت کرد و گفت
تهیونگ : ببین من نمیزارم به مینو نزدیک بشه حتی اگه به قیمت جونمم باشه از مینو مواظبت میکنم اون دلیله زندگیمه بودنه اون حتی نمیتونم نفس بکشم تو یکی‌که اصلا نمیتونی بگی که اون رو به خطر ميندازم تو بودی که دیدی بدونه مینو داغونم
گایا : استاد این زر الکی میزنه شما ناراحت نباشید
یون وو : من فقد به فکر خواهرم هستم این کاره اشتباهی نیست
تهیان : درسته تهیونگ نگران همسرش هست و یون وو نگران حال خواهرش پس نه هر دو شما میشد حق داد
تهیونگ : ممنونم داداش .....
گایا : وقت نداریم استاد نقشه رو بگید
تهیونگ : ......
》》》》》》》》》》》》شب
مینو : چییییییییییی خدایا به دادم برس من این لباس رو نمیپوشم
تهیونگ: داد نزن زشته وا مینو جان
مینو: این لباس چرا اینجوریه
تهیونگ : لباس بارداری هستش
مینو : این لباس زشته من نمی‌خواهم این رو بپوشم
تهیونگ روبه رو مینو رو تخت نشست و دست هایش را گرفت
مینو : شوهرییی لطفا خواهش میکنم
تهیونگ : عشق زندگیم بپوش آخه یجورایی انگار آخرین بار این حرف رو میزنیم
مینو با نگرانی گفت
مینو : تهیونگ چی داری میگی اصلا میفهمی
تهیونگ : باشه عصبانی نشو
مینو از رو تخت بلند شد و جلو اش ایستاد
مینو : باز میخواهی چیکار کنی باز تنهام میزاری آره
بغضی تو گلو اش اذیت اش میکرد و اشک هایش آرام سرازیر شدن
تهیونگ زود بلند شد و در اغوشش گرفت
تهیونگ : خانم کوچولوم ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم بعدشم فقد یه کوچولو احتمال دادم
مینو : نمیخوام .... اصلا احتمال هم نده
تهیونگ : عزیزه دلم زود آماده شو که بریم دیرمون میشه
مینو : باشه

@Yonjin953