پارت [22]

پارت [22]
صبح:
ا/ت:از خواب پا میشه میره صورتشو میشوره دوباره موهاشو شونه میکنه میبنده لباساشو عوض میکنه
بعد تهیونگم همون لحظه بیدار میشه
تهیونگ:سلام دخملی
ا/ت:اِوا سلام تهیونگا
تهیونگ:امروز میای بریم وسایل عروسیمونو بخریم؟
ا/ت:امروز؟
تهیونگ:نه فردا اره دیگه (میخنده)
ا/ت:باشه (میخنده)
تهیونگ:میره دستو صورتشو میشوره اونم لباساشو عوض میکنه
تهیونگ:بیا بریم مایین یچی بخوریم
ا/ت:باشه
میرن پایین صبحونه میخورن بعد میشینن یکم گیم بازی میکنن
بعد تهیونگ میگه ا/ت لباساتو عوض کن بریم
ا/ت:باشه
لباساشونو میپوشن میرن سوار ماشین میشن
میرن اولین لباس عروس فروشی
تهیونگ و ا/ت چند تا لباس انتخاب میکنن....
تهیونگ:تب برو ایتارو دونه به دونه بپوش
ا/ت:باشه
اولین لباسو پوشید
تهیونگ:نع خوب نیست
ا/ت:نظر منم همینه
دومیو پوشید
تهیونگ:خوبه ولی شاید بقیه بهتر باشن خوب نیس برو گزینه بعد
ا/ت:اوکی
سومیو رو پوشید
تهیونگ:اوم گزینه بعد
چهارومیو پوشید
تهیونگ:نع
خلاصه بعد از شیش تا پُرو تهیونگ از یکی خوشش اومد....
تهیونگ:عااا این خوبه همینو بخریم
ا/ت:هوف چه عجب
تهیونگ:حیح
خلاصه میخرن
و میرن سراغ لباس تهیونگ
چند تا انتخاب میکنن
تهیونگ میپوشه میاد بیرون
تهیونگ:خوبه؟
ا/ت:نه برو بعدی
تهیونگ باشه
میپوشه دومیرو
ا/ت:این که همونه
تهیونگ :نه این اون نیست
ا/ت:همونه هااا
تهیونگ:نه ا/ت این فرق داره.....
ا/ت:خب من تشخیص نمیدم خودت انتخاب کن (میخنده)
تهیونگ:باشه (میخنده)




ادامه دارد....