پارت23 همینطور داشتم فکر میکردم که صدای یکی از بچه ها

پارت23 #همینطور داشتم فکر میکردم که صدای یکی از بچه ها
رو شنیدم برگشتم و گفتم:چی؟؟؟
سهیل:میگم قهوه میخوری بهت بدم؟؟
+اها،اره میخورم فقط تلخ باشه
سهیل:خیلی خب بفرما
+ممنون
مانیا:میگم کیانا تو درست تموم شد میخای داخل شرکت خودتون کار کنی؟
+اره،بابام بهم گفت بیام این رشته تا بتونم کنار کار خودم داخل شرکت هم باشم
سهیل:مگه تو کار دیگه ای هم میکنی که اونجا هم باشی؟؟؟
یشیم:اووووو کجای کاری تو،اصلا خوابی یا بیدار،واقعا نمیدونی؟؟؟
سهیل:ن بخدا،از کجا باید بدونم
+من کارای موسیقی انجام میدم
مانیا:جدی؟خب چ کارایی مثلا؟؟
ملیسا:بابا خواننده هست
باران:واقعا؟؟؟؟
سهیل:شوخی میکنی
مانیا:جدی جدی خواننده ای؟
+اره،ولی خب تازه شروع کردم
سها:چ جالب الان فهمیدم چرا داخل دانشکده دیدمت تو کل دوره هارو تقریبا دیدی و شروع کرده بودی به خوندن درسته؟
+خب یه جورایی اره
فواد:چ خوب فک کنم یه سلبریتی معروف درآینده کنار خودمون داریم
یشیم:شک نکن اگه صداشم عین بزغاله باشه بازم واسه خوشگلیش و قیافشم کلی طرف دار پیدا میکنه
یه برو بابای بهش گفتم و خندیدم بقیه هم همینطور که صدای کیان توجه هممون رو جلب کرد که رو به کرم گفت:کرم میشه یه دقیقه بیای کارت دارم
کرم:اتفاقی افتاده؟؟
کیان:بیا بهت میگم..... #loveintime
لطفابرای دوستانتون به اشتراک بزارید🙏👆
@roman._.loveintime