ویو یونگی

ویو یونگی
-داشتیم غذا می خوردیم که گوشیم زنگ خورد کیم بوم بود اون دوستمه مثله جیهوپه (دوستای صمیمی شوگا)
-الو سلام خوبی
-نه بابا اون
-اوکی
-با ات
-امممم
-اوکی
قط کرد
+کی بود عشقم
-بومی بود می گفت امشب مهمونیه
+امشب😳😳
-اره
-دیدم بلند شد دور خودش چرخید و از خودش میپرسید
+چی بپوشم
+موهامو چیکار کنم
+ارایشم چی
+واییی
-عشقم الان ساعت یکه ساعت نه اون مهمونی عصر به جیسو و هوپی(رلن و بگم جیسو بلک پینک نیست)بگو بیان بریم خرید هومم
+واییی مرسی
ویو ات
+زن زدم به جیسو که برداشت
+الو خره
&بله گاوه
+امروز می خوایم بریم مهمونی می خوام با شوگا برم خرید میاید
&جیهوپم گفت مهمونی داریم ارع منم لباس ندارم
+اوکی ساعت چهار اماده باش
&باشه بای
+بای
قط کرد
پرش زمانی ساعت سه و نیم
+از خواب بلند شدم دیدم ساعت سه و نیمه وایییی دیرم شد پریدم روی شوگا
+شوگا...شوگولی....عشقمممممم بلند شووو دیرم شد
-هوممم
+الان خودم تنها میرم
-نه نه اومدم
+بلند شوووو

ویو ات
+رفتم یه لباس خوشگل پوشیدم و رفتیم پیش جیسو و هوپی
+سلاممم
-سلام
&سلامم
×سلاممم
×یونگیو از خواب بلند کردی
+اره😳
×یونگی خوب نکشتت من بیدارش میکردم با کمربند میوفتاد دنبالم
+نه بابا اینکارو نمیکنه مگه نه
-نه
+افرین شوگولی خودمی بریم
&اوعوم

(علامت راوی∆)
∆خلاصه اون روز کلی خرید کردن تا اینکه رسید به شب و اونا نمیدونستن چی در انتظارشونه ات و یونگی رفتن خونه ات اماده شد و رفتن به مهمونی
@هی پسر
-ااهه سلام خوبی بومی
@خوبم
+سلام
@سلام شما باید همسر یونگی باشید
+بله
-بریم اونحا بشینیم
@اره
-عشقم برو پیش جیسو بشین
+باشه

دو ساعت بعد
+جیسویاا من برم دستشویی
&اوکی اونی برو بیا
+رفت
ویو ات
+رفتم دستشویی و ابی بعه دست و صورتم زدم و اومدم بیرون که دیدم کوبونده شدم به دیوار
+اخخخ
؟یه بیبی تنهایی اینجا چی کار میکنه
+ولم کن
∆مرده شروع کرد به بوسیدن ات تا اینکه یونگی دیدشون و فکر کرد که ات بهش خیانت کرده اومد و کلی مردرو کتک زد و دست ات رو محکم گرفت که ات گفت....