part1
part1
ویو ا/ت
صبح شده بود و داشتم کم کم حاظر میشدم خیلی ذوغ داشتم حالا شاید بگید چرا چون امروز با لیا میخواهیم بریم کره جنوبی از بچگی عاشقش بودم نگاهی به ساعت کردم دیدم ساعت ۹ جیغ زدم
م.ت:وایی خدا خفت کنه چرا جیغ میزنی
ا/ت:مامان چرا من رو بیدار نکردیییی (با حالت گریه)
ویو ا/ت
سریع پا شدم و رفتم دست و صورتم و شستم و سریعا از مامان و بابام خداحافظی کردم و از خونه زدم بیرون و زنگ زدم لیا
ویو لیا
واییی ا/ت خیلی دیر کرده کلا ۱ ساعت دیگه وقت داریم ععع ا/ت داره زنگ میزنه
لیا:علو ا/ت کدوم گوری؟
ا/ت:خوابم برد کجایی؟
لیا:کور چشات وا کن جلو سوپر مارکتم
ا/ت:ااااا سلام لیاااا
ویو لیا
خدا بگم چیکارت کنه ا/ت
لیا:زود باششش (با داد)
ویو ا/ت
حتما از دستم اعصبانیه (با خنده)
لیا:یک زره بُدو
ا/ت:باشه بابا اومدم
(بالاخره رسید به لیا)
ا/ت:هی لیا چیزی خریدی خیلی گشنمه
لیا:آره کوفت بخوری
ا/ت:گگگگگ
لیا:بیا اینم تاکسی بدو سوار شو
ویو ا/ت
سوار ماشین شدیم و من از لیا خوراکی گرفتم و خوردیم خیلی ذوغ داشتم فقط میخواستم برم و غذا هاشون رو تست کنم
ویو لیا
من از بچگی به ا/ت میگفتم یه روزی باید بریم کره جنوبی منو اون از بچگی آرزومون همین بوده
(پرش زمانی به ساعت ۱۰)
لیا:بدو ا/ت پیاده شوووو
ا/ت:باشه وحشی هل نده
ویو ا/ت
بالاخره رسیدیم فرودگاه و من حالم داشت به هم میخورد
ا/ت:لیا من حالم بده باید برم دستشویی
لیا:باشه برو
ویو ا/ت
بدو بدو به سمت دستشویی رفتم و گلاب به روتون دیگه خودتون میدونید چی شد بعد از ۱۰ دقیقه رفتم پیش لیا
لیا:ا/تتتتت کدوم گوری بودی
ا/ت:حالم بد شددد.
لیا:باشه بیا زودتر بریم الان هواپیما پرواز میکنه
ا/ت:باشه بریم
(پرش زمانی به ساعت ۴)
ویو ا/ت
بالاخره رسیدیم کُره...
ادامه داردددد
(به خدا دستم شکستتتت)
ویو ا/ت
صبح شده بود و داشتم کم کم حاظر میشدم خیلی ذوغ داشتم حالا شاید بگید چرا چون امروز با لیا میخواهیم بریم کره جنوبی از بچگی عاشقش بودم نگاهی به ساعت کردم دیدم ساعت ۹ جیغ زدم
م.ت:وایی خدا خفت کنه چرا جیغ میزنی
ا/ت:مامان چرا من رو بیدار نکردیییی (با حالت گریه)
ویو ا/ت
سریع پا شدم و رفتم دست و صورتم و شستم و سریعا از مامان و بابام خداحافظی کردم و از خونه زدم بیرون و زنگ زدم لیا
ویو لیا
واییی ا/ت خیلی دیر کرده کلا ۱ ساعت دیگه وقت داریم ععع ا/ت داره زنگ میزنه
لیا:علو ا/ت کدوم گوری؟
ا/ت:خوابم برد کجایی؟
لیا:کور چشات وا کن جلو سوپر مارکتم
ا/ت:ااااا سلام لیاااا
ویو لیا
خدا بگم چیکارت کنه ا/ت
لیا:زود باششش (با داد)
ویو ا/ت
حتما از دستم اعصبانیه (با خنده)
لیا:یک زره بُدو
ا/ت:باشه بابا اومدم
(بالاخره رسید به لیا)
ا/ت:هی لیا چیزی خریدی خیلی گشنمه
لیا:آره کوفت بخوری
ا/ت:گگگگگ
لیا:بیا اینم تاکسی بدو سوار شو
ویو ا/ت
سوار ماشین شدیم و من از لیا خوراکی گرفتم و خوردیم خیلی ذوغ داشتم فقط میخواستم برم و غذا هاشون رو تست کنم
ویو لیا
من از بچگی به ا/ت میگفتم یه روزی باید بریم کره جنوبی منو اون از بچگی آرزومون همین بوده
(پرش زمانی به ساعت ۱۰)
لیا:بدو ا/ت پیاده شوووو
ا/ت:باشه وحشی هل نده
ویو ا/ت
بالاخره رسیدیم فرودگاه و من حالم داشت به هم میخورد
ا/ت:لیا من حالم بده باید برم دستشویی
لیا:باشه برو
ویو ا/ت
بدو بدو به سمت دستشویی رفتم و گلاب به روتون دیگه خودتون میدونید چی شد بعد از ۱۰ دقیقه رفتم پیش لیا
لیا:ا/تتتتت کدوم گوری بودی
ا/ت:حالم بد شددد.
لیا:باشه بیا زودتر بریم الان هواپیما پرواز میکنه
ا/ت:باشه بریم
(پرش زمانی به ساعت ۴)
ویو ا/ت
بالاخره رسیدیم کُره...
ادامه داردددد
(به خدا دستم شکستتتت)
۲۰.۰k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.