part 128

#part_128
#رها
از دیروز طاها رو ندیده بودم
نشسته بودم رو تخت و زل زده بودم به گوشیم تا طاها زنگ بزنه
(این قسمت که قراره بخونید بر حسب زندگی خودمه 😔😂)
بابا-رها.... بیا اینجا
کلافه گوشیمو گذاشتم زمین و رفتم پیش بابا
رها-بله
به سیمایی که از پریز برق آویزون بود اشاره کرد
بابا-بیا یه سر سیم قرمزه رو بگیر
رفتم و یکی از سیمای لخت گرفتم
رها-خب؟
بابا-الان خوبی؟هیچ مشکلی نداری؟
رها-نه خوبم
بابا-پس حله پاشو برو
رها-وااا
بابا-میخواستم ببینم کدومشون برق داره
رها-به خدا من سر راهیم😐
بابا-تازه فهمیدی؟
رها-سخنی ندارم 😐
(خب دیگه بقیش زندگی من نی😔🤌🏻)
مامان-رها مامان بیا کرم درون قلبت باز داره زنگ میزنه
بابا-مگه قلبم کرم داره؟
مامان-اره کجاشو دیدی رها کرم کلیم داره
اینا رو داشت با تیکه میگفت
بابا-جلل خالق
بیخیال حرفاشون شدم و رفتم تا گوشیمو جواب بدم
رها-جانم
طاها-سلام دلبر
رها-سلام آقا خوبی
طاها-تو خوبی؟
رها-صداتو میشنوم خوب میشم
طاها-پس منم خوبم
رها-لوس
زد زیر خنده
طاها-میخوام برم بیرون بیام دنبالت باهم بریم؟
رها-باش بیا
طاها-پس حاضر شو که اومدم
رها-چشم قربان
مامان-رها جان به کرمت سلام برسون
رها-چشم....کرم جان مامانم سلام میرسونه😂
طاها-توعم سلام برسون 😂
رها-مامان جان کرم جانم سلام میرسونه😂
طاها-داستان این کرم چیه دیگه
رها-دیدمت میگم بهت
طاها-باش پس الان اومدم...فعلا
رها-میبینت
#شکلات_تلخ