p¹⁶

p¹⁶
لیندا:چرا نمیای؟ تو که کلاب رفتن رو دوست داری!! +الکس دوست نداره اینجور مکان ها رو و وقتی بیاد خونه تنها میشه!!شماها برین
ته خنده حرصی کرد که ات بهش نگاه کرد
_یعنی الان داری اعلام میکنی با الکس رابطه داری ؟
+قراره به تو جواب پس بدم ؟
لیندا برای اینکه با دعوا خاتمه بده دادی زد
لیندا:بسه دیگه مگه بچه این؟همش به جون هم میوفتین و بحث میکنین!!میریم کلاب ....همه با هم منم الکس رو راضی میکنم برین آماده بشین
+اما.....
لیندا:ساکت باش برو آماده شو عصبی
ات بدون اینکه چیز دیگه ای بگه رفت بالا و پشت سر اون بقیه هم رفتن داخل اتاقا تا آماده بشن!!!
¹⁵ minutes later
همه رفته بودن و فقط ات لیندا ته و لوسی دم در ویلا بودن!!اونم به خاطر اینکه تاکسی نیومده بود و هرچهار نفر کلافه بودن(انگار جمعیت زیاد بود و اینا مجبور شدن چند تا تاکسی بگیرن)
یکم بعد تاکسی اومد ...دخترا عقب نشستن و ته جلو ات کنار لوسی بود و اصلا راحت نبود اون براش یک خیانتکار بود تا یک دوست بعد از بیست دقیقه رسیدن به یک برج که روش به چند زبان دنیا نوشته بود《لذت بردن شما‌هدف ماست》و به گفته لیندا جز مجزا ترین برج ها بود ...از تاکسی پیاده شدن
ات ویو
از تاکسی پیاده شدیم چشمم افتاد به بچه‌ ها که دم در منتظر بودن ...با چشم دنبال الکس بودم مگه لیندا نگفت راضیش کرد؟پس کجاست
+لیندا گفتی الکس میاد
لیندا:آره گفت شما برین منم میام....
+باشه پس شما برین من‌منتظر میمونم لبخند
لیندا خیلی جدی نگاهم کرد
لیندا:لازم نکرده میاد دیگه !!!
بعد از کمی اصرار از من و انکار از اون باشه ای گفتم به همراه بچه ها وارد برج شدیم یکی از کارمندا اومد سمتمون و به ته نگاه کرد
^رئیس خوش اومدید تعظیم
_ممنون پوزخند
کمی شکه بودم یعنی این برج مال تهه؟
بعد از گفت و گویی مختصر ته با کارمندش وارد اسانسور شدیم و مسئول اسانسور طبقه آخر رو که میشد ³⁸رو زد کمتر از دو دقیقه به طبقه آخر رسیدیم در اسانسور باز شد و چون نفر جلویی بودم اول از همه خارج شدم خیلی تاریک بود چند قدمی رفتم جلو که چراغا روشن شدن برف شادی ها رو تو هوا پخش بود و اهنگ happy birthday پخش شد
بچه های اکیپ از پشت گفتن تولدت مبارک همه جز لوسی و ته معلومه از برنامه خبر نداشتن....الکس به همراه یک کیک تولد دو طبقه بزرگ اومد جلو
×تولدت مبارک
(هر‌وقت‌شرایط‌برسه‌جز‌اون‌پارتی‌که‌هرشب‌میزارم‌یک‌‌پارت‌بهعنوان‌‌جایزه‌اپ‌میکنم....اینم‌جایزه:)))))