اربابخشن پارت

#ارباب_خشن [پارت ²⁴]
جین ویو^^
احساس میکنم که به لباش معتاد شدم...یه حسی دارم_درواقعه این اولین رابطه ای بود که لبای کسیو میبوسم....خودشو توی بغلم بیشتر جاداد_کیوت...من چم شده؟_معمولا همچین ریکشنی ندارم.
داشت توی چشام نگاه میکرد_
جین: به چی نگاه میکنی؟
مین: اوه..هیچی
سرمو بهش نزدیک کردم...نمیتونست جلوی خودمو بگیرم_هر لحظه دلم میخواد اون لبای کیوت رو به دندون بگیرم..میخواستم لبامو روی لباش بذارم که خودش لباشو جسبوند به لبام..اومم_جند مین بعد دستای کوچولوش رو به سینم زد..لبامو برداشتم و به صورتش خیره شدم_نفس زنان نگام میکرد_میخواستم دوباره ببوسمش که با دستاش جلومو گرفت..اخم کردم،
مین: بسه..خستم میخوام بخوابم.
اوفف...منم خستمو حوصله ندارم که تنبیهش کنم_خودشو از توی بغلم کشید بیرون و خوابید..چرا بغلمو پس زد..اهه اروم باش جین_
به سقف خیره شدم*...حالا با کاترین چیکار کنم؟_اوفف اصلا به جهنم..مگه زوره نمخوام باهاش ازدواج کنم_اگه میدونستم کاترین کسیه که پدرم گفته باید باهاش ازدواج کنم اون شب توی بار بفاکش نمیدادم'
برگشتم سمت مین سو و کشوندمش توی بغلم...خوابیده بود.
منم سرمو گذاشتن کنارش و خوابیدم...موهاش بوی توت فرنگی میداد.
چشمامو بستم و خوابیدم-
صبح*
مین سو ویو*
هوم صبح شده...خواستم تکون بخورم که دیدن توی بغل جینم_وایییی...گونه هام از خجالت سرخ شد.
ما دیشب رابطه داشتیم..وایی نمیدونستم باید از خجالت جیغ بکشم یا چون بغلم کرده_
جین: اومم بیدار شدی..
داشت خندم میگرفت_چون موهاش رفته بود رو هوا...تکخنده ای کردم که اونم لبخند زد.
یعنی واقعا این همون جینه؟..
مین: ام..میشه ولم کنی_میخوام لباس بپوشم.
جین: نمیخواد.
مین سو: اخه خجالت میکشم..
جین: خجالت نداره...تازه من همه جای بدنتو دیدم.
جین: دیگه نباید از ددی خجالت بکشی..
مین: باشه...ولم کن میخوام برم حموم
جین: اول بوسم کن تا باهم بریم حموم.
چی..الان واقعا باخودم فک میکنم که حتما چیزیش شده.
جین: چرا قیافتو اونطوری میکنی.
مین: اخه باور نمیکنم که تو خودت باشی.
جین: حالا باورت شه..
بلند شد و دست منو گرفت و در حموم رو باز کرد که رفتیم تو ...نشستم توی وان که اونم اومد...
منو کشید سمت خودش و لباشو کبوند روی لبام...محکم مارکش کرد.
خیلی محکم داشت لبامو گاز میگرفت_