عاشق یه مافیا شدم(part7)

عاشق یه مافیا شدم(part7)

*ا/ت ویو
صبح که بیدار شدم احساس میکردم دارم خفه میشم سرمو چرخوندم دیدم کوک منو سفت سفت بغل کرده
_کو..ک دارم خ...فه میشم
+.......
_کوووووووک
+....
شیطونه میگه یه کاری کنم ولی نه نمیتونم مافیاست یارو ولی خب دارم خفه میشم انجامش میدم
از یه طریقی تونستم محکم بزنم بهش و پرتش کنم پایین تخت
+هوووووو چته تو خواب کشتی میگیری؟
_نخیر شما داشتی منو خفه میکردی
+من؟
_بله خود شما
+چجوری داشتم خفت میکردم
_منو سفت گرفته بودی
+میترسیدم در بری
_هار هار خندیدم
+بعید نیست خانم کوچولو
_به من نگو خانم کوچولو
+ولی تا...
تا خواست حرف بزنه گفتم
_باشه باشه دیگه نگو ولش کن
+(خنده)
_به چی میخندی
+به کوچولوییت
_هوفف گشنمه
+بیا دیگه منم بخور
_من مگه چی خوردم من خیلی کم غذام
+اره خیلیی پوست استخونی تو اصن
_مگه دروغه کم میخورم
+دیروز که کل یخچالو درو کردی هیچی نموند تو یخچال تازشم راستی شیر موزامم خوردی
+باید به خاطره اینکه شیرموزامو خوردی تنبیه شی
_ودف من شیر موز خوردن فقط
+اون شیر موزای من بود
_ببخشید خب نمیدونستم
+نه دیگه دیشبم میخواستم تنبیهت کنم دلم برات سوخت ولی شیرموزا خط قرمز منه اماده ی تنبیه باش البته نمیشه گفت بهش تنبیه ولی حالا
_حالا میشه بریم
+تو برو من لباس باید بپوشم
_باشه
رفتم پایین تا به خدمتکارا بگم صبحانه رو روی میز اماده کنن
_لطفا صبحانه رو بیارید
٪باشه(چشم غره)
این خدمتکاره چشه
*فلش بک به چند دقیقه پیش
٪این دختره که کوک جدید اورده خیلی باهاش وقت میگذرونه کوک حق منه
=اروم باش ارباب اخه به تو نگاه میکنه
٪چه زری زدی
=دیگه این دختره دلشو برده باید بیخیال ارباب شی
٪نخیر اینارو از هم جدا میکنم..
ادامه دارد....
شرطا:
۲۱ لایک
۱۰۰ کامنت✨