آکرازیا

" آکرازیا "
"پارت 6"


- اگه همونطور ادامه میدادین فقط پنج دقیقه وقت داشتیم
جناب جئون.
تهیونگ با حرص گفت و جونگکوک لبش رو جلو فرستاد. حرف
تهیونگ درست بود ولی جونگکوک دلیلی نمیدید تا موافقت یا
مخالفتش رو اعلام کنه.
با خاموش شدن سشوار خواست بلند شه که دست تهیونگ روی
شونه ش وادارش کرد که توی همون پوزیشن بمونه. تهیونگ
جلوی اون ایستاد و روی صورتش خم شد و موهاش رو مرتب
کرد.
اون به لب هاش فاصله داده بود و زبونش رو بیرون فرستاده بود تا
بتونه تمرکز بکنه. ویوی کیوت مقابل جونگکوک باعث لبخندش
شد و آروم حرکت زبون اون رو دنبال کرد.
- عالیه.
تهیونگ آروم گفت و سنگینی نگاه جونگکوک رو حس کرد. به
چشم هاش زل زد، اون امروز بیش از حد بهش زل زده بود. پس
اشکالی نداشت که یکم اذیتش کنه و اون خوی آلفاییش رو بیدار
کنه. مگه نه؟
جلو رفت و سرش رو توی چند سانتی جونگکوک نگه داشت و
باعث تعجب اون شد. رایحه ی عطر گرون و خنک اون آلفا که از
قبل روی بدنش مونده بود، کمابیش اتاق رو پر کرد و باعث
لبخندش شد. شاید به خاطر بتا بودنش نمیتونست خیلی هم
متوجه ی رایحه های گرگی بشه ولی مال جونگکوک به قدری
قوی بود که حتی گاهی اوقات اون رو هم تحت تاثیر قرار میداد و
فقط سنگینیش رو حس میکرد نه چیز دیگه ای! بوی آلفا روی تک تک سلول های تهیونگ مینشست و هر از گاهی بقیه اونرو
با یک آلفا اشتباه میگرفتن.
- دیرتون شد.
سریع زمزمه کرد و از کنارش رد شد تا کت رو بهش بده.
جونگکوک فقط تونست نفس عمیقی بکشه و خودش رو کنترل
کنه. تهیونگ توی اون لباس تقریبا تنگ و بدن نما خیلی جذاب
به نظر میرسید و این موضوع که اون پسر کاملا تایپ جونگکوک
بود کمی اذیتش میکرد.
جونگکوک کت رو پوشید و با اخم روی صورتش اجازه داد
تهیونگ عطر رو بیشتر بهش بزنه. چشم هاش رو بست و رایحه ش رو کاملا حس کرد. عادت داشت رایحه ی خودش رو بپوشونه و به
خاطر همین تهیونگ معمولا بوی اون رو میداد.
- تموم شد؟
از تهیونگ پرسید و اون لبخندی زد و عطر رو روی میز گذاشت.
- الان آماده این، درست شبیه یک لیدر قدرتمند.
تهیونگ لبخندی زد و در روی برای جونگکوک باز کرد.
جونگکوک با شنیدن کلمه ی لیدر آهی کشید. تهیونگ خیلی چیز
ها رو نمیدونست و مهم ترین چیز، شرط پدر جونگکوک برای
لیدر شدنش بود.


:)