༒︎ 𝔇𝔢𝔞𝔱𝔥 𝔟𝔞𝔯 𝔤𝔞𝔪𝔞𝔰 ༒︎ 𝔭𝔞𝔯𝔱 4

༒︎ 𝔇𝔢𝔞𝔱𝔥 𝔟𝔞𝔯 𝔤𝔞𝔪𝔞𝔰 ༒︎ 𝔭𝔞𝔯𝔱 4
✚ میدونم اما دلم براش تنگ شده
✙ هی نگرانش نباش تا وقتی که سن اون به انتخابات برسه 3 سال مونده
میتونیم برگردیم و هم اونو بیاریم
هم خاهر منو :)
✚ فکرشو بکن اونا هم مثل ما بشن با هم فرار کنن
✙ ههه جالبه
✚ یه جورایی هم مسخرس فکرشو بکن
نمیشه که اونا بازم بزارن دو تا جنگنده فرار کنن( به کسانی که انتخاب میشن میگن جنگنده )
✙ اره خب نمیزارن اما ما نباید به فکرش باشیم درسته؟ ما زندگیه جدیدی داریم و خب یه مقدار مبهم و سر در گوم
✚ نگو سر در گوم ، بگو رو هوا
✙ 😂😂😂
✚ راس میگم خب هر لحظه ممکنه بمیریم
الانم دیر وقته بهتره بخابیم تا نمردیم
✙ وااای خدایه من سربازا حمله کردن الان میگیرنمون
✚ بسه دیگه دختره ی شیطون بخاب 😂
{ این شب بهترین شبی بود که تو این 20 سال عمرم داشتم شاید این دو روز خیلی سخت گذشته باشه اما واقعا کنار اون بودن بهم حس خوبی میده
اما من که علاف نیستم
نه ا/ت نباید عاشقش بشی الانم بگیر بکپ همین و بس }
( فردا صبح )
{ امروز زود تر از کوک بیدار شدم هوووورا خب الان چیکار کنم :) ؟
چطوره... امممم
یه نگاهی به بالا انداختم،، اما هیچ پرنده ای نبود که بتونم شکار کنم ،
چشمامو تنگ کردم و به اون ور تر که نگاه کردم.
دو تا درخت سیب سبز دیدم
اروم از جام بلند شدم که کوک بیدار نشه
سمت درختا قدم بر میداشتم تا اینکه رسیدم بهشون
دستمو دراز کردم که یکی رو بچینم که دیدم یکی از پشتم زود تر از من اونو چید
برگشتم که دیدم کوکه }
✙ هیی تو مگه خاب نبودی
✚ امممم نه..
اما چشمات خوب کار میکنه ها
من ندیده بودمشون
✙ حالا ک دیدی بهتره تا میتونی بخوری و جم کنی واسه بقیه عمر رو هوامون
{ وقتی برگشتیم کوک کولشو بر داشت و از توش یه کاغذ شبیه نقشه بیرون اورد }
✙ عام.. کوک اون چیه
✚ نقشه چطور
✙ دقیقا نقشه کجا
✚ نقشه تمام مناطق 1 تا 20
✙ ما الان کجاییم و قراره ب کجا بریم
✚ فکر کنم ما حدود 100 کیلومتریه منطقه 15 هستیم( منطقه 15 این منطقه از بخش هایه دیگه شاد تره و مردمش فقیر نیستن و به خاطر غزا جون نمیکنن اونا نه انتخابات مزخرفی مصل منطقه 12 دارن و نه سخت گیرن )
✙ هی کوکی میدونستی که هفته ای دیگه تو منطقه 15 فستیوال گل دارن اگه بتونیم تا اون موقع خودمون رو برسونیم شاید بتونیم اونجا زندگی کنیم
✚ نه ا/ت دقت کن... ما فراری هستیم دنبالمونن بالاخره ردمون رو میزنن و ما رو پیدا میکنن
✙ خب حداقل سعیمون رو میکنیم حداقل چند روزی میمونیم و غذا بر میداریم و بعد ب راهمون ادامه میدیم... اما فکرشو بکن اگه میشد اونجا زندگی کنیم دیگه زندگیمون رو هوا نمیبود
✚ ا/ت پدرم همیشه میگه شانس و اقبال همیشه وقتی میاد سراغت که بهش نیاز داری
اینو فراموش نکن ما هنوز میتونیم خودمون تلاش کنیم
نیاز ب شانس و اقبال نداریم
الانم بیا حداقل میتونیم بریم اونجا یه کم غذایه درست و حسابی بخوریم من که حسابی گشنمه
{ پایه پیاده و با باری سنگین رو دوشمون و هزار تا فکر و خیال به راهمون ادامه میدادیم ثانیه ها به دقیقه ها و دقیقه ها به ساعت هل تبدیل میشدن و ما به راهمون ادامه میدادیم }
✙ جعون.... چند کیلومتر دیگه.... موندن؟
✚ ما 7 ساعته که داریم راه میریم و حدودا 30 کیلومتر گذروندیم خسته ای؟
✙ عام چی نه نه.... خسته نیستم.... اما اینطوری تا 3 روز یا بیشتر نمیتونیم برسیم
✚ دیر یا زود میرسیم مهم انتهایه راهه که میارزه به راه رفتن
( ساعت 8 و نیم، شب)
✚ ا/ت بیا بشینیم بقیه راه رو میتونیم فردا بریم الان کافیه حدود 65 کیلومتر دیگه مونده که برابر میشه با حدودا 2 روز اگه بخاییم اینطوری پیش بریم
✙ هووووف راستی کوک چرا انقد با محاسبه شدی
✚ نمیدونم فقط میدونم خابم میاد. .