P20

یوهان : خواهرت دوست دخترمو
نایون : چی ؟ خواهر من ؟ ببینم نگو که مخشو زدی
یوهان : نه بابا مخشو زدی چیه
نایون : از کی ؟
یوهان : از دیشب
نایون : هی ، بدون من میبریدو میدوزید
یوهان : ببخشید دیگه قیچی دم دست بود
نایون : زهرمار مزه نریز
یوهان : نایون آروم باش از پشت گوشی هیچ آسیبی نمیتونی به من برسونی
نایون : ولی بعدا میکشمت
یوهان : اگه تونستی حتما اینکارو بکن
نایون : فرصت زیاده نگران نباش ، خیلی خب حالا اینارو ول کن کی به بابا میگی ؟
یوهان : نمیدونم فکر کنم هنوز وقتش نیست
(یوهان ویو)
داشتم با نایون حرف میزدم که صدای بابام رو از توی راهرو شنیدم که داشت صدام میکرد .
یوهان : نایون من بعدا بهت زنگ میزنم
نایون : باشه ، هی اقای دوست پسر مراقب خواهرم باش
یوهان : چشم
خدافظی کردیم که گوشی رو گذاشتم رو تخت و از اتاق رفتم بیرون ، بابام تو راهرو وایساده بود و با دیدن من گفت : پسرم نظرت چیه یه گوش سنج ببرمت ؟
خندیدم و گفتم : نه نیاز نیست حل شدنیه
خندید و اومد سمتم و گفت : مطمئنی بعدا بدتر نشه ، مامانت بکشتم
یوهان : نه بابا خیالت راحت هنوز کر نشدم
با خنده گفت : میگم نایون کجاست ؟
یوهان : نایون ؟
تهیونگ : آره دیگه
یوهان : آها نایون ، خ....ب فکر کنم هنوز خوابه