part

#part62
#part63
#delsa
همه توجه ها سمت
صدای آیفون جلب شد
خدا خدا میکردم که ارتا
نباشه وگرنه دوتامون به گا میرفتیم
رفتم جواب دادم بله
خداروشکر پیکی بود
#arsalan
برو توی اتاقت دلسا تا بیام
رفتم پایین باکس رو تحویل گرفتم
رفتم بالا بفرمایید اینم واسه
خانم قشنگم که این همه سال
زحمت کشیده واسه من و بچه ها
#diyana
این چه حرفیه وظیفم بوده
#arsalan
دلسا روچیکارکنیم
#diyana
یه بچگی کرده حالا
#arsalan
بله بله به مامانش کشیده
شیطونه
#arta
رسیدم جلوی درشون
زنگ زدم بهش
#delsa
الو بله با صدای گرفته
#arta
خوبی چرا گریه کردی
سریع لباس بپوش جلوی
در خونتونم
#delsa
برو ارتا حوصله ندارم
#arta
خانم کوچولو کی بیام
خواستگاری شما مال خودم شی
#delsa
چییی خواستگاری من خیلی کوچیکم
#arta
واسه همینه بهت میگم خانم کوچولو
بدو بیا
#delsa
سریع لباس پوشیدم
اومدم از اتاق بیرون
#diyana
کجا دلسا خانم شال و کلاه کردی
#delsa
عام دارم میرم یه دوری بزنم
#diyana
زود بیا فقط بعدن هم راجب
کبودی گردنت مفصل حرف می‌زنیم
#delsa
چشم بانو دیانا جان
حالا اجازه میدی برم
#diyana
زبون نریز باش برو
#delsa
با ذوق کفش هامو پوشیدم
درو باز کردم دم در ماشین
وایستاده بود
نرفتم سمتش
#arta
سلام خانم کوچولو من
دلم واست لک زده بود
چشم هاتو ببند کادو ولنتاین
شما رو بهتون تقدیم کنم
#delsa
کسی می بینه زشته ارتا
#diyana
نشسته بودم به تراس
داشتم قهوه میخوردم
چشمم خورد به جلوی در
#arta
چشم هاشو بست دستشو
گرفتم صندوق رو زدم بالا
#delsa
وای چقدر قشنگه مرسی دورت بگردم
#arta
باکس رو بهش دادم
بریم بشینیم توی ماشین
بعد بریم یکم دور موافقی
#delsa
اره نشستم توی ماشین
#diyana
هیی خدا یادش بخیر
ارسلان چقدر واسم از اینا می‌گرفت
#delsa
بازش کردم یه ساعت کلی چیز
دیگه بود
وای سته خیلی نازه مرسی
#arta
ماشین و روشن کردم
خواهش خانم کوچولو من
طلا خانم
#delsa
مرسی آقا ارتا
با این تیکه کلامم خندش گرفت
#abtin
داشتم با دلوین حرف میزدم
رفت دستشویی
گوشیش پیام اومد
صداش اومد رفتم ببینم کیه
(ناشناس )
دلوین عزیز دلم کجایی
نفس امیر
#abtin
همون جا یه لحظه احساس کردم
نفسم نمیاد و...
❤️‍🩹✨