ویو جونگ کوک

ویو جونگ کوک :


با حرفش پوزخند زدم منو تنبیه کنه هه کسی که هیچکی جرعت نداشت حتی بهش نگاه کنه حالا یه دختر کوچولو پیدا شده که تهدیدش میکنه

_میخوای من تورو تنبیه کنم لارا تا دیگ زبونتو برام دراز نکنی ( با پوزخند ترسناک )


لارا ‌که لحن خشن کوک رو دید ساکت شد تصمیم گرفت فقط از مهمونی لذت ببره و کمتر با کوک حرف بزنه کمی برای خودش شراب ریخت و همشو یه نفس سر کشید.... حالا کاملا مست بود ... رقصنده ها رو میدید که رو میله بدنشون رو به رقص در میاوردن و بدنشون رو به نمایش میگذاشتن ....دلش می‌خواست بره روی صحنه و هر چی هنر بلده رو کنه اما اگر اینکارو میکرد باید فاتحه خودشو میخوند چون معشوقه جعون جونگ کوک بود کسی که حتی به کوچیکترین چیز ها هم رحم نمی‌کرد چه برسه معشوقه اش روی صحنه برقصه و مرد های هوس باز به بدن معشوقه اش نگاه کنن

اما یه چیزی ته دلش میگفت برو و برقص گور بابای جونگ کوک... سعی کرد با خودش کلنجار بره.... و اینکارو نکنه اما نتونست خودش رو نگهداره بلند شد ...
پیش خودش گفت یکمم هرس جونگ کوک رو در بیارم چی میشه مگ پالتوش رو روی میز پرت کرد ...حالا کاملا بدن رو فرمش رو به نمایش گذاشته بود و مست مست ...چیزی که جونگ کوک وحشتناک روش حساسه ... به سمت صحنه حرکت کرد چند دقیقه ایستاد تا اهنگ پلی بشه وقتی پلی شد دستش رو دور میله گذاشت و بدنش رو عین مار رو میله حرکت میداد... و با خودش اهنگ رو میخوند و میرقصید نگاه همه مافیا ها و معشوقه هاشون روی لارا بود



لارایی که حتی نمی‌دونست جونگ کوک از دور داره نگاهش میکنه و اعصابش داره فوران میکنه اونقدری اعصاب جونگ لبریز بود که دیگ داشت تبدیل میشد به همون آدم سادیسمی ... لیوان وودکا توی دستش شکست رگ گردن متورم شد بود و صورتش از عصبانیت داشت به کبودی میزد


- اوه پس از اینکارا هم بلد بودی اما رو نکردی لارا... نگران نباش کاری میکنم که از به دنیا اومدنت پشیمون بشی نباید صبر یه آدم روانی رو امتحان میکردی و حالا که اینکارو کردی تقاسشو با تموم وجودت پس میدی ... ( خنده عصبی )


خندید ...دو دکمه اول پیراهنشو باز کرد و دوباره شروع کرد به خوردن مشروب اون جونگ کوک سادیسمی درونش بیدار شده بود و قادر به این بود که همین الان لارا رو از زمین محو کنه... از دور شاهد رقص معشوقه اش جلوی اون همه مرد هوس باز بود....