عکاسعشق

#عکاس_عشق
#پارت17

ا.ت
با بچها کنار دریا نشسته بودم پاشدم برم یکم قدم بزنم رفتم کنار اب
توی اون تاریکی یه مرد رو دیدم که تو آب بود ینی این وقت شب چرا رفته تو اب اخه؟
پامو گذاشتم تو اب و بدون اینکه فک کنم الان کوسه ای نهنگی نمیبلعم جلو رفتم کم کم زیر پام خالی شد و رفتم زیر اب شنا بلد نبودم و دست و پا میزدم ک دستی دور کمرم حلقه شد

شوگا
تو اب بودم یمو یکی بهم نزدیک شد ولی انگار شنا بلد نبود میخاست بره زیر اب ک گرفتمش دختر بود!
شوگا:هی تو کی هستی ؟
ا.ت:صب کن تو همون پسره ای!!!
پوزخندی زدم:و توهم ا.تی
ا.ت: م من یه مرد اونجا مرده بود
شوگا:ولی بجز من کسی تو اب نبود
با حالت خنگولانه ای گفتم:ینی تو اونجا مرده بودی؟
شوگا:از کیوتیش و حرفش خندم گرفت دختر تو ماموریت داری هر موقع حالم بده پیدا میشی خندم میاری؟
ا.ت:.......میگم فک نمیکنی تو ابیم؟
شوگا:اصن حواسم نبود
کمرشو گرفتم و رفتیم بیرون اب
ا.ت:هممم الان با این لباسای خیس چیکار کنم؟
شوگا:خب من دو دست لباس دارم یکیشم بپوش
با جیغ گفتم:واای یخ زدم
شوگا: دورت بگردم پرده داره
ا.ت:چی؟
شوگا:گوشم و میگم پرده داره
ا.ت:ببخشید ...اولین باری بود کلمه دورت بگردم و میشنیدم حس خوبی گرفتم
شوگا:خب بیا این لباسا برو اون پشت لباسا تو عوض کن
ا.ت
لباسا رو گرفتم و رفتم پشت ی سنگ سنگ ک نه تپه بود تقریبا لباسام عوض کردمو اومدم بیرون شوگاهم لباساش عوض کرده بود شلوار دراز گشادشو با دستام گرفتمو غر زنان رفتم سمتش داشتم راه میرفتم با نق گفتم:میگما تو چند متری؟
شوگا:1.81
.....