پارت54(پارت اخر)

پارت54(پارت اخر)

اخر هفته
جیمین: چطورم
ا.ت: چه جذاب شدی عزیزم
جیمین: تو هم همینطور😉
ا.ت: بریم
جیمین: بریم
رفتیم جیمین دستمو گرفت وارد سالن شدیم
رفتیم نشستیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از مراسم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه اومدن کم کم بهمون تبریک گفتن
نیلا: اجی مبارک باشه
هیونا: مبارک باشه
ا.ت: مرسی اونی
جیمین: ممنونم
بعد اونا رفتن پدر مادر جیمین اومدن
پ و☆: سلام
جیمین: سلام پدر سلام مامان
ا.ت: سلام پدرجان و سلام مامان هانا
پ: تبریک میگم
☆: منم همینطور تبریک میگم
ا.ت: ممنونم
جیمین: ممنون
پ: خب عزیزم بریم
☆: بریم
جیمین: چیشد
پ: چیشده
جیمین: پدر چرا به مامان گفتی عزیزم
☆:خب ماهم
پ:ماهم دوباره باهم ازدواج کردیم
ا.ت:مبارکه☺️
جیمین:یعنی چی مبارکه اخه چرا به من نگفتین
ا.ت:ول کن جیمین دیگه امشب خوشحال باش
جیمین: ا.ت نزاشت
☆:ـ 😅
پ: 😅
ا.ت: جیمین خوشحال باش بخند
اونا رفتن
شوگا: سلام داداش
جیمین: سلام هیونگ
شوگا: مبارک باشه
ا.ت: ممنون
شوگا:حافظه ا.ت برگشت
جیمین:آره
شوگا:چخبر دوست پسرم
جیمین:😂
ا.ت: چی دوست پسر
جیمین: فکر کنم یادش نمیاد ا.ت موقعی که حافظتو از دست دادی نمیدونستی دوست پسر یعنی چی گفتی که شوگا دوست پسر منه
ا.ت: 😂
شوگا: مبارک باشه
ا.ت: ممنون
جیمین:ممنون
جیمین: عزیزم باورت میشه باهم ازدواج کردیم
ا.ت: و یه بچه هم داریم
جیمین: وقتی اومدی زندگیم خیلی تغییر کرد پدرومادرم رفتن باهم تو نبودی اصلا الان با اون دختره عوضی خیانت کار بودم
ا.ت:عزیزم
جیمین: جانم
ا.ت:هیچی
جیمین: چرا همیشه میگی هیچی
ا.ت: خب بگم
جیمین: آره
ا.ت: عاشقتم
جیمین: منم همینطور

#فیک
#جیمین
#سناریو