اخرین دیدار

اخرین دیدار
Part 1
کی باورش میشد مافیای سنگدل یه روز به یه دختر دل ببنده؟ حتی رفیق هاشم از این موضوع تعجب کرده بودن!
*فلش بک به دوماه پیش*
کوک: هامین شوخی میکنی؟
هامین: نه اصلا! اون با بقیه دخترا فرق داره زیباست با وقاره دنبال هرزگی نیست
جیمین: درباره هلنم همین حرفو میزدی ولی اخرش چی درامد؟
تهیونگ: من که میگم به هیچ دختری عتماد نکن حتی... همین اسمش چیه؟
هامین: چیا*از دهنش اکلیل میومد بیرون😔😂*
تهیونگ: اها همون عتماد نکن بهش
هامین: اصلا همتون گمشیددد زنم میخواد بیاد اینجا شما سه تا انرژی منفی رو ببنه هیچی فرار میکنه
یونگی: جیمین بیا بریم تو اتاق کارت دارم بیا میخوام بهت جایزه بدم بیاااا
جیمین: من گوه خوردم بزار بیاد زنداداشممم
*پایان فلش بک*
☆روز عروسی☆
چیا: خوشگل شدی هامینکم
هامین: ولی حیف پیش یه فرشته نشستم اصلا فقط زیبایی اونه که مشخصه*قدرت لاس زنی صد از صد🤣👌*
*یک سال بعد*
چیا: هامینننن زود باششششش عههههه دیر میشه هاااا
هامین: بابا باشه ایشششش الان اونجا باید غذای سوخته جیمین رو بخورم یا غذاهای عجیب غریب کوک؟
چیا: هیچکدوم یونگی غذا درست میکنه
هامین: اخیششششش
چیا: بریم دیگههه
*رفتن*
ادامه دارد...


حال کردین ادمین چقدر زود گذاشت؟ 😔✨