پارت

𝖒𝖆𝖋𝖎𝖆 𝖒𝖆𝖘𝖐..پارت 4

نگاهی به سالن خالی انداخت..
انگار نه انگار تا دقایقی قبل اینجا پر از همهمه و آدم بود..
حالا هیچ کس توی سالن نبود
اون از ترک ناگهانی اورگلو
و یوری ..
جنیس هم به درخواست ریس کی برای صحبت به اتاقش رفت.

سری تکون داد و آهی زیر لب کشید.
به سمت مدارک و اسناد روی میز حرکت کرد
ذهنش درگیر بود..
اورگلو.. یعنی چی شده بود؟
چرا یوری بدون هیچ هماهنگی ختم جلسه رو اعلام کرد؟..
قدم هاش رو به طرف در سفید برداشت..
یعنی جنیس رو چی کار داشت ریس؟..

بدون نگاه کردن به مکان فقط قدم برمی‌داشت..
یک قدم..
دو.. سه‌‌‌...

* اخ-
با برخورد به جسم رو به روش یک باره روی زمین افتاد و با پخش شدن اسناد صدای بلندی توی راه رو اکو شد.

~آخ.. مگه کوری؟
صداش نسبتا بلند بود .
نگاه اجمالی به دختر رو به روش انداخت
فک میکرد الان هاست که بزنه زیر گریه و لوس بازی در بیاره ولی..

* کور عمته مردیکه باباغوری ،تقصیر من نیست کع انقدر بی ارزشی نمیشه با چشم دید

دختر با حالت خنثی و سرد جواب پسر رو داد و خم شد تا پرونده هاش رو جمع کنه..


~ چعه تو عه لعنتی حقته-


با به یاد آوری صحبت های هیونگش ساکت شد
' فراموش نکنین اونجا نباید به کسی بی احترامی کنیم .پس محض رضای خدا عادی باشین...'

چشم هاشرو روی هم فشار داد و آهی نسبتا بلندی کشید..
لعنت بهش.
نگاهی به دختری که در حال جمع کردن برگه هاش بود انداخت..
الان باید چی کار میکرد؟
دعا دعا میکرد کاش جی اونجا می بود. ولی هیچ کس اونجا نبود جز اون و این دختر ..

~ هی..
پسر با صدایی که غرور ازش می‌بارید دختر رو صدا زد. ولی هیچ جوابی نشنید..

~ هی با توعم

دختر پوشه ای رو که کاغذ رو توش می‌ذاشت باز کرد و دو باره مشغول چیدن شد..

* برو پی کارت بچه حوصلتو ندارم..

~ بچه! با کی بودی ؟!..

* با تو بودم خنگی!؟ مگه کس دیگه ای هم اینجا هست؟
~تو ..تو..دختر-

ادامه دارد
یوری
#نقاب_مافیا