⭐ پارت۳۹/کما⭐
⭐پارت۳۹/کما⭐
مامان:آت چشاشو باز کرد بازشون کرد
-با این حرفش بابا جا موند ولی ما دوتامون همزمان با سرعت دویدیم سمتش و همزمان گفتیم :
"آت حالت خوبه؟"
-انگار هنوز ازم دلخور بود که رو کرد سمت سو و جوابشو داد
آت:خوبم تو چرا اینجایی؟حتما خیلی نگران شدی نه؟
مین سو:بهت گفتم اگه اذیتت کرد بهم زنگ بزن
چرا زنگ نزدی(بغض)
تهیونگ:خفه شو من اذیتش نکردم
+نمی‌خواستم مامان بویی از ماجرا ببره که انگشت اشارمو گذاشتم جلو دهنت مین سو که دستم به لباش هم خورد و اشاره کردم ساکت باشه
تهیونگ:آت دستاتو بنداز
-اینو با یه لحنی که سعی کردم تن صدای خشمگین و بم مو کنترل کنم گفتم
"""
+ترس از اینکه دوباره دیوونه شه دستامو انداختم و برگشتم سمت جونگ کوک که غذا های تو دستشو دیدم و چنان ذوقی کردم که نگو
آت:وایی کوک فقط تو به فکر شکم من بودی دمت گرم از کجا می‌دونستی من عاشق فست فودم؟
تهیونگ:من بهش گفتم
آت:حالا هر چی بدشون به من
جونگ کوک:بگیر گدا گشنه
آت:خفه بابا
مین سو:بدشون به من خودم بهت میدمشون
آت:مشکلی ندارم
مین سو:من مشکل دارم
مامان:بکش کنار ببینم بچه پر رو اصلا معلوم نیست کیه چیه تازه تو که خواستگاری نیومدی الکی ادا در نیار که با پشت دستم همچین میزنم پخش شی رو زمین.تا مامانش زندست کس دیگه ای رو لازم ندارد بهش غذا بده خودم نوکریشو میکنم
تهیونگ:مامان آت دوست پسر داره.دوست پسرشم خیلی دوست داره،دوست پسرشم آت و دوست داره اونم خیلی زیاد ولی دوست پسرش این پسره اسکل نیست و قرارم نیست خواستگاری بیاد اوکی؟
مامان:چیییی؟اره؟پس کجاست کو من که نمیبینمش
بابا:عشقم بیا بریم بیرون یکم هوا بخوریم
مامان:موافقم بیا بریم
+بعد از اینکه بابا نجاتمون داد لب زدم:
شما سه تا چتونه؟
تهیونگ:ببین بچه پر رو دستت بهش بخوره قلم دستتو میشکونم
آت:تو چرا لبت خونیه؟
تهیونگ:خب تو کردی دیگه
مین سو:کی از من یه مشت جانانه خورد؟به حرفش گوش نده میخواد معذبت کنه
آت:چیییی؟چرا زدیش؟
مین سو:چون تو خوابت تقلا میکردی ولت کنه و بهت دست نزنه
آت:....
تهیونگ:آت من واقعا معذرت می‌خوامات:دیگه مهم نیست
جونگ کوک:آت سرد شدن
(صبح روز بعد)
-با صدای آت بلند شدم که داشت با مین سو حرف میزد
آت:سو واسم لباس میاری بپوشم؟
سو:البته فقط باید یکم واییی برم بخرم
آت:خونمون هست دیگه
تهیونگ:خودم میرم میارم
خجالت نمی‌کشی از یه غریبه میخوای لباس زیر و لباس بیاره؟
آت:تاحالا صد دفعه این کارو واسم انجام داده چه ربطی داره
تهیونگ:جاننن؟!
مامان:آت چشاشو باز کرد بازشون کرد
-با این حرفش بابا جا موند ولی ما دوتامون همزمان با سرعت دویدیم سمتش و همزمان گفتیم :
"آت حالت خوبه؟"
-انگار هنوز ازم دلخور بود که رو کرد سمت سو و جوابشو داد
آت:خوبم تو چرا اینجایی؟حتما خیلی نگران شدی نه؟
مین سو:بهت گفتم اگه اذیتت کرد بهم زنگ بزن
چرا زنگ نزدی(بغض)
تهیونگ:خفه شو من اذیتش نکردم
+نمی‌خواستم مامان بویی از ماجرا ببره که انگشت اشارمو گذاشتم جلو دهنت مین سو که دستم به لباش هم خورد و اشاره کردم ساکت باشه
تهیونگ:آت دستاتو بنداز
-اینو با یه لحنی که سعی کردم تن صدای خشمگین و بم مو کنترل کنم گفتم
"""
+ترس از اینکه دوباره دیوونه شه دستامو انداختم و برگشتم سمت جونگ کوک که غذا های تو دستشو دیدم و چنان ذوقی کردم که نگو
آت:وایی کوک فقط تو به فکر شکم من بودی دمت گرم از کجا می‌دونستی من عاشق فست فودم؟
تهیونگ:من بهش گفتم
آت:حالا هر چی بدشون به من
جونگ کوک:بگیر گدا گشنه
آت:خفه بابا
مین سو:بدشون به من خودم بهت میدمشون
آت:مشکلی ندارم
مین سو:من مشکل دارم
مامان:بکش کنار ببینم بچه پر رو اصلا معلوم نیست کیه چیه تازه تو که خواستگاری نیومدی الکی ادا در نیار که با پشت دستم همچین میزنم پخش شی رو زمین.تا مامانش زندست کس دیگه ای رو لازم ندارد بهش غذا بده خودم نوکریشو میکنم
تهیونگ:مامان آت دوست پسر داره.دوست پسرشم خیلی دوست داره،دوست پسرشم آت و دوست داره اونم خیلی زیاد ولی دوست پسرش این پسره اسکل نیست و قرارم نیست خواستگاری بیاد اوکی؟
مامان:چیییی؟اره؟پس کجاست کو من که نمیبینمش
بابا:عشقم بیا بریم بیرون یکم هوا بخوریم
مامان:موافقم بیا بریم
+بعد از اینکه بابا نجاتمون داد لب زدم:
شما سه تا چتونه؟
تهیونگ:ببین بچه پر رو دستت بهش بخوره قلم دستتو میشکونم
آت:تو چرا لبت خونیه؟
تهیونگ:خب تو کردی دیگه
مین سو:کی از من یه مشت جانانه خورد؟به حرفش گوش نده میخواد معذبت کنه
آت:چیییی؟چرا زدیش؟
مین سو:چون تو خوابت تقلا میکردی ولت کنه و بهت دست نزنه
آت:....
تهیونگ:آت من واقعا معذرت می‌خوامات:دیگه مهم نیست
جونگ کوک:آت سرد شدن
(صبح روز بعد)
-با صدای آت بلند شدم که داشت با مین سو حرف میزد
آت:سو واسم لباس میاری بپوشم؟
سو:البته فقط باید یکم واییی برم بخرم
آت:خونمون هست دیگه
تهیونگ:خودم میرم میارم
خجالت نمی‌کشی از یه غریبه میخوای لباس زیر و لباس بیاره؟
آت:تاحالا صد دفعه این کارو واسم انجام داده چه ربطی داره
تهیونگ:جاننن؟!
۱.۴k
۰۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.